خلاصه داستان قسمت چهارم سریال گیل دخت از شبکه یک

خلاصه داستان قسمت چهارم سریال گیل دخت به کارگردانی مجید اسماعیلی و تهیه کنندگی محمدرضا شفیعی را می خوانید.

خلاصه داستان قسمت چهارم سریال گیل دخت از شبکه یک

خلاصه داستان قسمت چهارم سریال گیل دخت به کارگردانی مجید اسماعیلی و تهیه کنندگی محمدرضا شفیعی از نظرتان می گذرد، با ما همراه باشید. حکایت گلنار و اسماعیل که در میانه هیاهو و مهلکه قجری تار و پود دل‌هاشان با مهر و محبت هم بافته می‌شود؛ قصه و غصه عاشق و معشوقی است که اگر هزار دلیل برای رفتن داشته باشند یک بهانه برای ماندن پیدا می‌کنند و…

گلنار به تاخت می رود که کمی جلوتر اسبش داخل آب می رود و او را زمین می زند، سواره اسماعیل میرشکار هم داخل آب گیر کرده است، تفنگ چی ها برای درآوردن چرخ های درشکه پیاده می شوند و میرشکار هم از فرصت استفاده می کنه و فرار می کند …

گلنار هم پیاده به دل جنگل زده است که صدای حیوانات می ترسانتش و شروع به دویدن می کند …

اسماعیل هم بعد از فرار داخل حوضچه ای با آب گلی گیر کرده و تلاش می کنه خودش را نجات دهد …

گلنار عصبی به عمارت رفته، ندیمه ها و کنیز ها را صدا می کند و آن ها را تهدید می کنه تا آخر امشب حسابشون را برسد …

گلنار به داخل عمارت رفته است که مهربان جلوشو می گیره و میگه چرا انقدر عصبیه که او میگه همه آتیش ها از گور خود تو بلند میشه و گله می کنه چرا اسماعیل را به وعده گاه نبرده است؟ او هم خودش را مظلوم نشان می دهد و می گوید دستور تقی خان بوده است …

گلنار به داخل آشپزخانه میره و بعد از کلی توپ و تشر به مطبخی ها و میرزا رضا همه را اخراج می کند و می رود …

مهربان به دنبال میرزا رضا راه افتاده تا جلوی رفتنش را بگیرد که موفق نمی شود و او با گفتن این که بو های خوبی به مشامم نمی رسد، می رود …

کنیز های اندرونی در حال تر و تمیز کردن هستند، فیروزه هم به مطبخ رفته تا آتش آشپزخونه خاموش نماند …

احترام سادات و مهربان در خانه هستند، کسی خبر می برد که کاروان شاه گیر کرده و هیچ خبری از کاروان تقی خان نیست …

مهربان هم خوشحال میشه و به احترام سادات میگه پس میرزا رضا هم زیاد دور نشده و اگر خانزاده را راضی کنید تا از دلش دربیاره می تونیم برش گردونیم …

فیروزه برای گلنار غذا برده است و گلنار بهش میگه به نظرت این قابل خوردنه که احترام سادات به داخل میره تا گلنار را راضی به برگرداندن میرزا رضا کند اما او نمی پذیرد به همراه فیروزه به مطبخ میره و به کسایی که تو مطبخ و عمارت موندن دستور پخت فسنجون میده و می رود …

تقی خان و کاروانش در مسیر بازگشت هستند، کنیز های مطبخ موفق به پخت فسنجون نشده اند و فیروزه او را راضی می کند تا میرزا را به عمارت برگرداند …

روز بعد، گلنار به همراه مهربان به دیدن میرزا رفته و با او حرف می زند تا راضیش کند که به مطبخ برگردد، میرزا رضا هم شرط می ذاره که هر وقت ازش خواست به مطبخ بره و به حرفاش گوش بده، گلنار هم می پذیرد …

کاروان شاه در راه هستند و تفنگ چی های عمارت تقی خان از دور آن ها را می بینند و به نظر میاد که ممکنه غریبه و دزد باشن برای همین شروع به بستن در های عمارت می کنند و کمی بعد کاروان می ایستد و آقایی از داخل درشکه بیرون می آید …

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار مرتبط سایر رسانه‌ها
    اخبار از پلیکان
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان