خلاصه داستان قسمت دوم سریال گیل دخت از شبکه یک

خلاصه داستان قسمت دوم سریال گیل دخت به کارگردانی مجید اسماعیلی و تهیه کنندگی محمدرضا شفیعی را می خوانید.

خلاصه داستان قسمت دوم سریال گیل دخت از شبکه یک

خلاصه داستان قسمت دوم سریال گیل دخت به کارگردانی مجید اسماعیلی و تهیه کنندگی محمدرضا شفیعی از نظرتان می گذرد، با ما همراه باشید. حکایت گلنار و اسماعیل که در میانه هیاهو و مهلکه قجری تار و پود دل‌هاشان با مهر و محبت هم بافته می‌شود؛ قصه و غصه عاشق و معشوقی است که اگر هزار دلیل برای رفتن داشته باشند یک بهانه برای ماندن پیدا می‌کنند و…

مهربان به اتاق گلنار رفته و او را صدا می کند که یک ندیمه را در حال دست زدن به وسایل دختر خان می بیند و باهاش درگیر میشه که احترام سادات، مادر گلنار، سراسیمه به اتاق گلنار رفته و به او میگه هر چی زودتر گلنار و پیدا کنید و بیارینش عمارت تا تقی خان نفهمیده است …

خان بابا به دو نفر از آدم های سواره اش میگه اسماعیل میرشکاری را زنده برام بیارینش و نمی خوام برین جای کلاه واسم سر بیارین …

احترام سادات در اتاق گلنار نامه های اسماعیل را پیدا کرده است و حسابی مضطرب است، آقایی در حال آماده کردن چوبه ی چهار میخ برای اسماعیل است و پچ پچ ندیمه ها کل عمارت را گرفته است … فیروزه هم نگران از وضعیت پیش آمده، گوشه ای ایستاده است …

آدم های خان بابا، میرشکار را پیدا کرده اند، یکی از آن ها قصد داره که او را فراری بده، اما اسماعیل خودش مشتاق دیدار تقی خان است و سوار اسب یکی از تفنگ چی ها می شود و به تاخت به سمت عمارت می تازد …

گلنار ترسیده به اتاقش رفته است و مادرش را آن جا می بیند، از مادرش می پرسد که آقا خان بابا هم چیزی فهمیده یا نه که او پوزخندی می زند …

گلنار قصد رفتن به اتاق پدرش برای عذرخواهی کردن، را دارد که مادرش جلوش و می گیره و میگه بهتره تو فعلا کاری انجام ندی تا بهت بگم …

اسماعیل میرشکاری در محبس است و آدم های تقی خان او را شکنجه می کنند و آقایی بالا سرش است و از عافیتش می گوید که او پای دلش مانده و می گوید همه چیز باشد و دل خوش نباشد، ذره ای ارزش ندارد …

اهالی مطبخ، غذای خان و خانواده اش را آماده کرده اند و مهربان میز را می چیند، احترام سادات با تقی خان پای میز نشسته اند و درباره اتفاق پیش آمده با هم حرف می زنند، مهربان هم به حرف های آن ها گوش می دهد و بلاخره احترام سادات همسرش را راضی می کند که گلنار را ببخشد و به او اجازه بده که برای عذرخواهی برود …

گلنار و فیروزه در حال حرف زدن با هم می باشند و فیروزه به او میگه که اکبر گفته استخون های میرشکار شکسته و بعید می دونم امروز اصلا خوابش ببره که گلنار خودش را آروم می کند و بهش می گوید حتما حکمتی توش بوده که میرشکار خودش با پا های خودش آمده …

مهربان بانو به اتاق گلنار می رود و او را راضی می کند که سر میز برود و با پدرش حرف بزند و فقط خودش است که می تواند پدرش را راضی به بخشش کند …

گلنار به سر میز می رود و با خشم پدرش مواجه می شود اما میدان را نمی بازد و با پدرش درباره کاری که انجام داده حرف می زند و می خواد او را راضی به بخشش میرشکار کند که زبون سرخش کار را خراب می کند و خان بابا حکمی بدتر از حکم قبل می دهد و می رود …

احترام سادات خانم هم با گریه به گلنار میگه هر طور شده خانم گل را پیدا کن، او تنها کسی است که می تواند کاری کند که تو باز هم اسماعیل را ببینی و از جایش بلند می شود و یهو تاکید می کنه که خودش نره و فیروزه را بفرستد و می رود …

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار مرتبط سایر رسانه‌ها
    اخبار از پلیکان
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان