خلاصه داستان قسمت بیستم سریال گیل دخت از شبکه یک

خلاصه داستان قسمت بیستم سریال گیل دخت به کارگردانی مجید اسماعیلی و تهیه کنندگی محمدرضا شفیعی را می خوانید.

خلاصه داستان قسمت بیستم سریال گیل دخت از شبکه یک

خلاصه داستان قسمت بیستم سریال گیل دخت به کارگردانی مجید اسماعیلی و تهیه کنندگی محمدرضا شفیعی از نظرتان می گذرد، با ما همراه باشید. حکایت گلنار و اسماعیل که در میانه هیاهو و مهلکه قجری تار و پود دل‌هاشان با مهر و محبت هم بافته می‌شود؛ قصه و غصه عاشق و معشوقی است که اگر هزار دلیل برای رفتن داشته باشند یک بهانه برای ماندن پیدا می‌کنند و…

صفورا و دخترا در حال جمع کردن جای خوابشون هستند که گلنار هنوز خوابه و فیروزه هم تازه بیدار شده، صفورا بالای سر گلنار نشسته و او را مسخره می کنه و از بزرگون می نامه که گلنار هم بی حواس جوابشو میده که صفورا لگد محکمی بهش می زنه و حسابی با هم دعواشون میشه، فیروزه هم خودش را کنار گلنار نگه می داره تا همه چیز رو نشه.

کنیز ها دور هم صبحانه می خورند و با هم حرف می زنند، مهربان بانو هم فیروزه را پیش طاووس الملوک برده تا از زیر زبون او حرف بکشد و جای گلنار را بهش لو بدهد، اما فیروزه تنها میگه کاش کاری از این کمینه بر می آمد و ولاغیر.

از طرفی دیگر بشرا هم با استرس پیش کنیز ها می رود و میگه مهربان بانو گفته اگر برگردم و ببینم هنوز سفره صبحانه پهنه، بدترین کار ها رو باید بکنید.

طاووس الملوک با روی خوش با فیروزه صحبت می کنه و میگه تا او را وادار به حرف زدن بکند اما او هیچ چی نمیگه و شازده آصف میرزا هم از راه می رسه و میگه او را از جلوی چشم هایش دور کند.

بعد از رفتن فیروزه، طاووس الملوک، مهربان بانو را هم بیرون می کند و خودش تنهایی با شازده آصف میرزا حرف می زند و از عشقش به گلنار میگه که او میگه مورد دیگه ای هست که صفی بهتون نگفته باشه که او میگه الان وقت عشق و عاشقی با دختر دشمن نیست و می رود.

شازده آصف میرزا بعد از رفتن عمه اش، دستش را روی قلبش می گذارد و فقط اسم گلنار را به زبون می آورد.

مهربان بانو، کنیز ها را ردیف کرده و با آن ها حرف می زند تا قوانین عمارت را بهشون بگه و می شمارتشون که متوجه نبود گلنار میشه و آمنه را به دنبالش می رساند.

گلنار در حال شستن لباس ها است و داخل رخت شور خانه نشسته است که آمنه پیشش میره و قبل این که ببرتش پیش مهربان بانو باهاش حرف می زنه تا ترسی نداشته باشه که همون لحظه چاوش از راه می رسه و رو به آمنه میگه بره پیش مهربان بانو و بگه گلی پیش منه، بعد هم با گلنار حرف می زنه و میگه از روز اول فقط برای من دردسر داشتی، اما از حالا به بعد اگر کاری کنی، قبل این که تنبیهت کنند، خودم تنبیهت می کنم و او را بیرون می فرسته تا بره پیش مهربان بانو.

گلنار بعد از بیرون رفتن از رختشور خانه صدای شازده آصف میرزا را می شنود که به مهربان بانو میگه جای این مسخره بازیا یه عده را به اندرونی و باقی را به مطبخ بفرسته تا کار ها را انجام بدهند.

اکبر داخل مطبخ ایستاده و آرد هم می زند که کنیز های مطبخ به آن جا می روند و سراغ میرزا رضا را می گیرند که او میگه نیست و یکی از کنیز ها جلو میره تا به اکبر کمک کنه که میرزا رضا از راه می رسه و‌ بعد از دعوای حسابی با او که حساب کار دست همه بیاید.

گلنار به داخل اندرونی رفته و با یادآوری گذشته حالش خراب می شود و دستش به جام روی میز می خوره و می ریزه که یکی دیگه از کنیز ها به اون جا میره و حالش را جویا میشه که میگه سر گیجه گرفتم و بعد هم رو میزی را بر می دارد تا آن را ببرد و بشوید.

صفی درباره نقشه های طاووس الملوک با شازده آصف میرزا حرف می زند و می ترسونتش و میگه اگر از داستان عشق و عاشقیت دست بر نداری او به سراغ شازده مفخم میره تا شاه مملکت بشه نه تو که شازده آصف میرزا ازش می خواد سواره ای که به سمت عمارت مفخم می رود را بر گرداند.

دختر ها داخل مطبخ مشغول انجام دستورات میرزا رضا هستند و میرزا رضا هم از خانومی که حلوا پخته تعریف می کند و می فهمه او دختر یکی از سرآشپز های رشت است.

کمی بعد، شازده آصف میرزا به داخل مطبخ میره و بعد از کمی حرف زدن، رو به میرزا رضا میگه از حالا به بعد سر هر وعده یک نفر به عنون پیش مرگه میاد تا غذا رو قبل از من بخوره.

گلنار در حال راه رفتن به جایی از عمارت است که شازده آصف میرزا سر راهش سبز میشه اما طاووس الملوک از راه می رسه و او را به سراغ کارش می فرستد، بعد هم با گلنار حرف می زنه و گلنار خودش را گلی و نوه ی ننه لایقه از توابع فومنم.

طاووس هم او را تحسین می کنه و میگه حالا برو اتاقمو تمیز کن تا ببینم دستاتم مثل زبونت خوب کار می کنه یا نه.

گلنار چشمی میگه و می خواد بره که طاووس الملوک بهش میگه مگه تو می دونی اتاق من کجاست که او بعد از کمی من و من میگه می خواستم از مهربان بانو بپرسم که طاووس الملوک نگاه عمیقی بهش می اندازد و میگه اتاق ارسیدار برای منه و گلنار هم به جایی که او گفته می رود و به نظر میاد به گلنار شک کرده.

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار مرتبط سایر رسانه‌ها
    اخبار از پلیکان
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان