گفتگوی اختصاصی با مهدی مطهرنیا کارشناس بین المللی
ایران درپی تثبیت جایگاه خود به عنوان بازیگر منطقهای با توانایی تأثیرگذاری فراتر از مرزهای جغرافیایی است
مطهرنیا کارشناس بین المللی براین بارو است: ایران درپی تثبیت جایگاه خود به عنوان بازیگر منطقهای با توانایی تأثیرگذاری فراتر از مرزهای جغرافیایی است و از سوی دیگر ایالات متحده تلاش دارد در معماری جدید غرب آسیا از مدیریت کنترل شده تنش با ایران بهره ببرد و به عنوان یک فرصت منطقی و بین المللی از آن استفاده کند.

زهرا ترابی - مهدی مطهرنیا کارشناس بین المللی در گفتگو با صفحه اقتصاد، درباره دو دور مذاکرات غیرمستقیم میان ایران و امریکا گفت: در تحلیل دور اخیر مذاکرات ایران و آمریکا در پرونده هستهای باید از سطح ظاهری چانه زنی عبور کرد و به پلههای ژرف شناسانه تر منازعه رسید. این مذاکرات دیگر بازتابی از اختلافات تکنیکی درباره میزان غنی سازی یا رفع تحریمها نیست بلکه بازتابی از چرخشهای راهبردی در نظم منطقهای و بین المللی و تجلی دو نوع برداشت متفاوت از قدرت بقا در فضای گذار است.
او افزود: بارها متذکر شدم این دور مذاکرات برای حل و فصل مسئله پرونده هستهای نیست برای حل و فصل مسئله ایران در نظم منطقهای و نظام بینالملل است که دو نوع اراده در برابر هم قرار گرفته اند اینکه چه فرایندی به مذاکرات انجامید، درک ایران از گفتمان انقلابی در باب مذاکره با آمریکا هم دولت ترامپ را که دولتی غیر مشروع می داند و قاتل سلیمانی میخواند و اساسا شرافتمندانه محسوب نمیکرد به درک قابل توجهی برای بقا کشانده است.
مطهرنیا ادامه داد: این قضایا را نمیتوانیم نادیده بگیریم. لذا آنچه اکنون دیده میشود آن است که از یک سو جمهوری اسلامی درپی تثبیت جایگاه خود به عنوان بازیگر منطقهای با توانایی تأثیرگذاری فراتر از مرزهای جغرافیایی است و از سوی دیگر ایالات متحده تلاش دارد در معماری جدید غرب آسیا از مدیریت کنترل شده تنش با ایران بهره ببرد و به عنوان یک فرصت منطقی و بین المللی از آن استفاده کند. این وضعیت به صورت همزمان از دو نظریه بازدارندگی متقابل انعطافپذیر و مدیریت بحران نرم بهره می برد و تغذیه می کند. اینکه چرا مذاکرات به نتیجه ملموسی منجر نمی شود ناشی از همین امر است.
این کارشناس تصریح کرد: هر دو طرف درگیر در نوع بازی سایهها هستند که من آن را بازی در میدان مهآلود قدرت نامیده بودم. در این بازی شفافیت، هدف نیست بلکه حفظ ابهام راهبردی برای چانهزنیهای آتی اصل بنیادین است. ایران با فعالسازی هوشمند محورهایی همزمان در منطقه از خلیج فارس تا شرق مدیترانه تلاش دارد دست بالاتر را در گفتگوها داشته باشد.
آمریکا نیز با استفاده از ابزارهای فشار هوشمند (اسمارت پاوری) که در زمان بوش دوم نوشته شد کار می کند و سعی دارد خطوط قرمز جدیدی را ترسیم کند. در پاسخ به این پرسش که آیا این روند به توافقی جدید منجر می شود، من میگویم توافق جدید تنها زمانی ممکن است که دوگانه بقا یا بازسازی در سیاست خارجی دو کشور به نقطه تلاقی برسد. به بیان دیگر هرگاه نیاز به تثبیت وضعیت شکننده کنونی بر ترجیحهای ایدئولوژیک فائق بیاید و ایران بپذیرد باید کاملاً شیفت پارادایم بدهد و هرم سیاست خارجی خودش را بر مبنای پراگماتیستی بنیاد بگذارد.
نظر شما