دانلود قسمت ۵ سریال وحشی + خلاصه داستان سریال وحشی قسمت پنجم

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه ای از قسمت پنجم سریال ایرانی وحشی که در روز دوشنبه منتشر شده است را برایتان آورده ایم که خواهید خواند.

دانلود قسمت ۵ سریال وحشی + خلاصه داستان سریال وحشی قسمت پنجم
صفحه اقتصاد -

سریال وحشی در ژانر معمایی، اجتماعی در سال ۱۴۰۳ و ۱۴۰۴ از شبکه خانگی و پلتفرم فیلمنت منتشر می شود، در این سریال بازیگرانی چون جواد عزتی، نگار جواهریان، نوید پورفرج، هومن سیدی، احسان امانی، نگار مقدم، امین شعرباف، معین شاهچراغی، تورج الوند و علیرضا ثانی‌ فر، مهدی صباغی، محمد صابری و... حضور دارند.

سریال وحشی دوشنبه ها ساعت ۸ شب منتشر می شود، خلاصه داستان قسمت پنجم سریال وحشی را در ادامه این مطلب می خوانیم.

وحشی

خلاصه داستان سریال وحشی قسمت پنجم

 

با حمله داوود به یکی از نگهبان ها، داوود رو به انفرادی منتقل می کنند، روز دادگاهی میرسه. وکیل داوود میاد پیشش و بهش میگه گرد و خاک کردی سرباز میزنی؟ داود میگه خودتون گفتید یکار کنم برم انفرادی. جهانشاهی میگه من گفتم جرم اضافه کنید به پروندتون؟ اینطوری اونجا موندن سخت میشه براتون. پدر و مادر داوود، شکوفه و چند نفر از دوستای داوود برای حضور تو دادگاه میان، دادگاه شروع میشه و وکیل تمام حرفهایی که تو روز حادثه بین داوود و پیرمرد رد و بدل شده بود رو مجدد عنوان میکنه و از قاضی می پرسه که این اتفاق ممکنه برای هر کسی رخ بده و قلبش بایسته، وکیل نوید با دخالت مانع صحبت کردن جهانشاهی میشه و میگه که این حرفها همه تکراریه. اما جهانشاهی تاکید میکنه از اونجاییکه زد و خوردی صورت نگرفته و موکل من پیرمرد رو نمی شناخته پس موکل من بی گناهه. وکیل نوید درباره بازگشت دوباره داوود به خونه پیرمرد و اینکه چرا نوید رو می خواسته بگیره می پرسه، داوود میگه دلم برای بچه سوخت. وکیلش میگه پیرمرد هورمون آدرنالینش بخاطر ترس بالا رفته و موجب مرگش شده شما حتما ترسوندیش. داوود میگه من صنمی باهاش نداشتم مرده و زنده اون فرقی برای من نداشت که بخوام بترسونمش. بعد داوود میگه شاید بخاطر افتادن سطل آب از دستم رو زمین ترسید چون صدای بلندی داد و بعدش هم باهام حرف زد. 

جهانشاهی از نوید میپرسه که چرا چندبار رفتی دنبال آقای اشرف تا برای گچ کاری بیاری؟ نوید میگه آخه پدربزرگم اصرار داشت ایشون بیاد. جهانشاهی می پرسه که از تو خونه صدایی نشنیدی مثلا درگیری؟ نوید میگه هیچ صدایی نیومد. جهانشاهی میگه چرا آقای اشرف بهت میگفت وایستی نموندی؟ نوید میگه چون می خواست منو بکشه، چند بار هم سعی کرد من رو بگیره اما فرار کردم دو بار هم دستش محکم خورد به شونه ام، جای زخم رو نشون میده جهانشاهی تعجب میکنه که چرا قبلا چیزی نگفته. بعد ازش میپرسه کی اول فرار کرد؟ نوید میگه من. یجا هم میگه اون از خونه اومد بیرون بهم گفت بابابزرگت می خواسته از من اخاذی کنه. با این حرف داوود شوکه میشه پامیشه و اعتراض میکنه که بخدا داره دروغ میگه. قاضی به نوید میگه اگه دروغ بگی برات بد میشه. سعید با شنیدن این حرفها بلند میشه داد میزنه قاضی بیرونش میکنه و میگه بندازنش بازداشت. بعد جلسه جهانشاهی به داوود میگه الان نمیدونم از پرونده خودمون دفاع کنم یا بمونم وساطت کنم دوستاتون نیفتن زندان. داوود میگه باور کن اون داره دروغ میگه، جهانشاهی میگه من با آدم دروغگو کار نمیکنم من تازه تو دادگاه اینا رو فهمیدم، داوود قسم میخوره که دروغ نگفته اگه اونم پیگیر کارش نباشه هیچکس نمیاد سراغش. 

داوود رو دوباره میندازن انفرادی. 

روز بعد داوود رو برای بازسازی صحنه جرم به خونه پیرمرد می برند. داوود دوباره همه چیز رو تعریف می کنه. سطل رو میندازه زمین اما داوود میگه خیلی صداش بیشتر از این بوده، از نوید هم می پرسن کجا بوده که میگه سر زمین بلال می چیدم چیزی نشنیدم. با تموم شدن کار ، نوید با اشاره به داوود میگه من همه چیز رو میدونم، داوود سریع جهانشاهی رو صدا میکنه که من با نوید می خوام تنها صحبت کنم خودم رضایت بگیرم، جهانشاهی میگه بازپرس این اجازه رو نمیده که تنها باهاش صحبت کنی دست منم نیست. و از اونجایی که بیشتر می‌ترسه همه چیز خراب بشه به داوود میگه که بذاره همه چیز قانونی پیش بره و من نمیتونم. داوود میگه رها اگه اتفاق بدی افتاد تو روم نگاه نکن و از این پرونده انصراف بده به پدر و مادرم رحم کن.

بازپرس میاد و دستور میده داوود رو به ماشین منتقل کنند، داوود از تو ماشین به جهانشاهی التماس می کنه، جهانشاهی به یه بهونه خانمی که همراه نوید بود رو میبره یه طرف و داوود نوید رو صدا میکنه که بیاد پیش ماشین، نوید میگه نمیام، داوود میگه اون تو چی می گفتی؟ نوید میگه من همه چیز رو میدونم. یکدفعه بازپرس می بینه و به نوید میگه چی داری بهش میگی؟ با عصبانیت میاد و همه رو باز خواست میکنه که حواسشون کجاست. به داوود میگه برات گرون تموم میشه. داوود میگه اون داره تهدید میکنه میگه زمینت رو بده. از نوید میپرسه زمین چیه؟ نوید میگه دروغ میگه شما که همه چیز رو نمیدونید؟ داوود فریاد میزنه اونیکه داره اخاذی میکنه اونه نه من، شده می کشمت منو اعدام کنن تا دروغ نگی. بازپرس از نوید می پرسه حرف میزنی یا نه؟ نوید فوری میگه آقا دو تا بچه کشته. جهانشاهی با شنیدن این حرف شوکه میشه. داوود عصبی میشه که داره دروغ میگه یه الف بچه داره زندگی منو داغون میکنه، چون اون بچه است حرفش رو باور می کنید؟ بازپرس میگه پس خودت بگو موضوع چیه؟ جهانشاهی میگه چرا نمیگی موضوع چیه؟ داوود میگه ما یه زمین داریم خار شده رفته تو چشم همه، پسره تو دادگاه راست می‌گفت بابابزرگش میخواست ازم اخاذی کنه. چند وقت پیش دو تا بچه اینجا مردن پلیس نتونست قاتلش رو پیدا کنه بابابزرگش با پررویی میگه یا زمینو به اسم من میکنی یا میگم تو کشتیشون. یه نگاه کن یه شاهد پیر با بچه حرف کیو باور میکنن. منم ترسیدم، بازپرس میگه داستان داری می سازی؟ داوود میگه نه اینا کلاه بردارن. بازپرس میگه باهاش بحث کردی؟ داوود میگه نه ولی التماس کردم خواهش کردم. جهانشاهی میگه چرا اینها رو نگفتی قبلش؟ داوود میگه من که خودم میدونستم کاری نکردم فکر نمی کردم این بچه بدونه. بازپرس میگه پس رفتی سراغ بچه تا بکشیش؟ داوود میگه مگه من قاتلم؟ مگه جانی ام. اینا اگه باور داشتن من تصادف کردم زنگ میزدن پلیس نزدن چون چیزی نبوده خواستن از من اخاذی کنن. آدمای اینجا نه رحم دارن نه انصاف. تعریف از خودم نباشه به من گفت تو توی کار خیری واسه این بچه یه کاری کن. من فقط بدشانسی آوردم. بازپرس میگه سه فقره قتل رو میگی بدشانسی؟ داوود میگه به اون خداییش می شناسید من دستم به هیچ کسی نخورده.

بازپرس میره از نوید می پرسه که یه بار دیگه چیزی رو قایم کنی یا دروغ بگی میفرستم داراتادیب که زندون بچه های هم سن توست تا به همون بهزیستی راضی بشی. نوید می‌ترسه و میگه هرچی بخواهید میگم. بعد توضیح میده بابابزرگم گفت زمین رو بزنه به نامم وگرنه میره همه چیز میگه. بازپرس میگه چیو میگه؟ نوید میگه تصادف بچه‌هایی که مردن. نوید تعریف میکنه که من اینجا بازی می کردم بابابزرگم دم پنجره سیگار می کشید، یهو صدای ترمز ماشین شنیدم، دیدم دو تا بچه افتادن بیرون بابابزرگم گفت مردن، ما نرفتیم ببینیم چون گفت به ما ربطی نداره. بازپرس زنگ میزنه به افسر پرونده مرگ بچه ها تا بیاد اونجا. نوید میگه من مطمئنم راننده خودش بود.

بازپرس پرونده قتل بچه ها میاد و از نوید سوالاتی رو می پرسه، جهانشاهی میاد به داوود میگه این پسره چیزهایی داره میگه که اگه ثابت بشه همه چیز میره زیر سوال. الان به من بگو تو واقعا این بچه ها رو دیدی؟ داوود میگه شک کردی؟ حق داری من نباید حرف میزدم باهاش. جهانشاهی میگه دو تا بچه مردن این اصلا شوخی نیست تو تا قبل این ادعا یکی بودی الان یکی دیگه. داوود میگه نکنه منتظری ثابت بشه من قاتلم اون داره دروغ میگه. جهانشاهی میگه مثل تو. داوود میگه اون در ماشین اصلا باز نمیشه خرابه، شاهد هم دارم. جهانشاهی میره به بازپرس میگه اشرف میگه در ماشینش از تو باز نمیشه. بازپرس می پرسه ماشین کجاست؟ داوود میگه خونه است. همه میدونن در ماشین من از تو باز نمیشه. نوید میگه من خودم دیدم پریدن بیرون اول دختره پرید شاید هم پسره.

بازپرس میره و ماشین رو چک میکنه می بینه باز نمیشه. داوود رو در اختیار بازپرس پرونده قتل بچه ها میذاره و از داوود درباره اون روز اتفاق می پرسه، داوود تمام ماجرا و اینکه اون روز کجا بوده و چندتا شاهد داشته رو توضیح میده.

یکدفعه یکی از مامورها صدا میزنه که یه پارچه خونی تو ماشین پیدا شده ....

وحشی

دانلود سریال وحشی قسمت ۵

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه

آخرین اخبار