دانلود مستقیم قسمت اول سریال بدل + لینک تلوبیون سریال بدل

سریال بدل از سریال های طنز شبکه سه سیما می باشد که پخش آن از امشب ۱۱ اسفند ۱۴۰۳ آغاز خواهد شد، در این مطلب لینک دانلود قسمت اول سریال بدل را خواهیم دید.

دانلود مستقیم قسمت اول سریال بدل + لینک تلوبیون سریال بدل
صفحه اقتصاد -

سریال بدل به کارگردانی علی مسعودی می باشد، این سریال با هنرنمایی شهرام قائدی، داریوش سلیمی، ساعد هدایتی، اشکان اشتیاق و ... در سال ۱۴۰۲ ساخته شده است.

سریال بدل هرشب حدود ساعت ۲۰:۳۰ از شبکه سه سیما در حال پخش می باشد، در اینجا لینک دانلود سریال بدل قسمت اول خواهید دید.

دانلود سریال بدل قسمت اول از شبکه سه

https://telewebion.com/episode/۰x۱۱be۷۰۲e

خلاصه داستان قسمت ۱ سریال بدل

مردی به محله‌ای رفته و از قدیمی‌های اونجا می‌خواد درباره کسی به اسم محرم عطاران تحقیق کنه. او ابتدا به مغازه‌ای میره که شاگرد صاحب مغازه ازش می‌خواد اگه کاری داره به او بگه تا با صاحب کارش در میون بذاره. از پشت سر صاحب کارش میاد و او را سرزنش می‌کنه و میگه بهت گفتم مشتری اومد مغزشو اینجوری شستشو نده! باهاش گرم نگیر! سپس با اون مرد همکلام میشه او ازش می‌پرسه که می‌خواستم درباره محرم عطاران ازتون سوال بپرسم که چه جور آدمیه اون از محرم حسابی تعریف می‌کنه و میگه خانواده خیلی گلی هستند و ازش می‌پرسه که اتفاقی افتاده نکنه پسرش کاری کرده؟ اون مرد بهش میگه نه چیزی نیست فقط خواستم بشناسمشون سپس از اونجا میره به سمت سوپرمارکت محله. او وقتی به صاحب سوپرمارکت اسم محرم عطاران را میگه اون بهش میگه دکتر خودمونو میگی اون مرد ازش می‌پرسه مگه دکتره؟

صاحب سوپرمارکت تایید می‌کنه و میگه طف سنتی کار میکنه. سپس دوباره ازش می‌پرسه حالا برای چی اومدین تحقیق کنین؟ او چیز خاصی نمیگه و ازش می‌خواد یکم درباره خانواده‌اش بگه صاحب سوپرمارکت از اجناسی که آنها همیشه میان می‌خرن میگه اون مرد کلافه می‌شه و از اونجا هم میره به سمت مسجد محله. حاج آقای محله تو حیاط مسجد هست که میره پیشش و ازش درباره حرم عطاریان سوال می‌کنه حاج آقا که اسمش مرتضی ست بهش میگه از قدیمی‌های محل نیستم و اونو می‌فرسته پیش قدیمی‌های محل تا راهنماییش کنن. دو تا دختر تو دانشگاه میرن پیش دختر محرم عطاریان آنها که نمی‌دونن او دختر محرم هست ازش درباره خودش سوال می‌کنند اون دختر هم حسابی از خودش تعریف می‌کنه و خوب خودشو میگه چون فکر می‌کنه آنها از طرف شرکتی هستند که برای مصاحبه کاری رفته بوده اونجا! بعد از رفتن آنها به مادرش زنگ می‌زنه و میگه مین الان دو تا دختر اومدن پیش من درباره خودم ازم سوال می‌کردن منم حسابی از خودم تعریف کردم!

فکر کنم از طرف همون شرکتی بودند که رفته بودم مصاحبه کاری مادرش سرزنشش می‌کنه که چرا الکی از خودش تعریف کرده و نگفته بهشون که خودش بوده! پلیس به دم در مغازه عطاری محرم عطاران میره او  به همراه شاگردشو دستگیر می‌کنند. اهالی محل ازش فیلم می‌گیرن تو فضای مجازی می‌ذارن این فیلم دست به دست می‌چرخه و وایرال می‌شه جوری که همه خبردار میشن از دستگیری محرم عطاران. زن و پسرش سند خونه را برداشتن و به سمت کلانتری می‌خوان برن. وقتی از در خونه بیرون میان خواهر محرم اونجا اومده و ازشون می‌پرسه که چی شده؟ آنها هم میگن ما هم چیزی نمی‌دونیم سند برداشتیم که بریم اونجا که بفهمیم چه اتفاقی افتاده اگه هم با سند بیرون میومد نذاریم اونجا بمونه! از طرفی برادر زن محرم هم به اونجا میاد می‌خنده و میگه قیافش وقتی داشتن می‌بردنش خیلی باحال شده بود کم کم تعدادی از همسایه‌ها به اونجا میان و ازشون خبر می‌گیرن که چه اتفاقی افتاده حقیقت داره یا نه!؟

آنها بعد از راهی کردن همسایه‌ها به خونه‌هاشون با همدیگه میرن به سمت کلانتری تو مسجد اون مرد بعد از تحقیق کردن درباره محرم عطاران از اونجا می‌خواد بره که همون موقع یکیشون فیلم دستگیری محرم را می‌بینه و به همشون این خبرو میده. آنها به اون مرد که برای تحقیق اومده بود الکی میگن این عطاران که میگن با اونی که شما درباره‌اش پرسیدی فرق می‌کنه فکر نکنی جفتشون یکی هستند! سپس تعدادی از اهالی به همراه حاج مرتضی به سمت کلانتری میرن. مظفر هم سند برداشته تا محرم را با سند آزاد کنه. از طرفی اون مرد به حرف‌های آنها اعتماد نمی‌کنه و تعقیبشون می‌کنه سپس از دور کلانتری را زیر نظر دارد. حاج مرتضی به داخل میره و به بقیه میگه بیرون منتظر باشند. محرم یش سروان حسن قاسمی بردن که از بچه‌های محله هستش محرم اسم کوچیکشو صدا می‌زنه و باهاش خودمونی صحبت می‌کنه که او بهش میگه من اینجا سروان قاسمی هستم بیرون از محل کارم حسنم!

محرم میگه چه فرقی داره اینجا حسن باشه بیرونم همونه دیگه اگه اینجا یه آشناییتی باشه و حسن باشی بیرونم واسه ما حسنی! زن و خواهر محرم پیش رئیس پلیس رفتند که می‌بینن حاج مرتضی هم اونجاست زن محرم بهشون سند خونه میده و میگه اگه لازمه ازش استفاده کنین تا محرم بیاد خونه رئیس پلیس میگه لازم نیست الان پروندشو دیدم یه سوء تفاهم بیشتر نبوده و کلاً آزاده می‌تونین برین، همگی خوشحال میشن و از اونجا میرن. محرم به همراه شاگردش به مغازه رفتن از اهالی محله پیششون میرن و ازشون می‌پرسن که چی شده بوده محرم بهشون دو بسته از قرص‌های لاغری میده و ازشون می‌خواد تا تشخیص بدن کدومشون اصل کدومشون فیک هر کدوم از آنها یه چیزی میگن که محرم میگه جوری فیک و شبیه اصل زده بودن که منم اصلاً متوجه نشدم! سپس براشون تعریف می‌کنه که منی که تمام المان‌های استاندارد بودن را چک می‌کردم اصلاً متوجه فیک بودن اون داروها نشدم دور زمونه بدی شده‌...

 

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه