خلاصه داستان قسمت ۱۱ سریال بازنده + لینک دانلود مستقیم سریال بازنده قسمت آخر

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد بطور اختصاصی خلاصه داستان قسمت ۱۱ سریال بازنده را که در روز ۹ آذر منتشر شده است را می خوانید.

خلاصه داستان قسمت ۱۱ سریال بازنده + لینک دانلود مستقیم سریال بازنده قسمت آخر
صفحه اقتصاد -

قسمت یازده و  پایانی سریال بازنده به کارگردانی امین حسین پور در روز جمعه ۹ آذر ساعت ۸ صبح منتشر شد، سریال بازنده در ژانر درام، معمایی در سال ۱۴۰۳ از شبکه خانگی و پلتفرم فیلمیو منتشر شده است، این سریال با بازی علیرضا کمالی، سارا بهرامی، صابر ابر، صدف اسپهبدی، رویا جاویدنیا، محمد علی محمدی، پیمان قاسم خانی، امیر غفارمنش، مهدی رکنی، علی مردانه، الهه اذکاری، ترنم کرمانیان، امیرحسین رضازاده، سپیده مولوی و ستاره قهرمانی و ... می باشد. در این مطلب خلاصه داستان قسمت یازدهم سریال بازنده را خواهیم خواند.

خلاصه قسمت آخر سریال بازنده

با تکمیل شدن مراحل احراز هویت اثر انگشت روی مجسمه معلوم میشه که اثر انگشت مال کاوه هست و توی فیلمی که با دوربین مخفی آوا از دزدی بچه گرفته شده مشخص میشه آدم ربا میاد و از بغل کاوه بچه رو میگیره و میبره. 

کاوه میاد اداره تا خودش رو به کیانی معرفی کنه. صحبت های کاوه به گوش میرسه که میگه همه چیز مثل یه باتلاق پیش میره و من هر روز بیشتر از قبل دارم توش فرو میرم. باتلاقی که همه جمع شدن تا غرق شدنت رو ببینن. حتی کسی که حاضر بود برات بمیره چون اینجا پایانه خطه.

با اعترافات کاوه بهش دستبند میزنن و راهی بازداشتگاه می کنن. احسان فیلم رو به حامد نشون میده و میگه وقتی به زنش گفتیم اصلا باورش نمیشد حالش اونقدر بد شد که زنگ زدیم خانواده اش اومدن. چند ساعت قبل از اینکه جنازه آوا رو پیدا کنیم ارغوان گوشی مخفی کاوه رو پیدا میکنه اونم میخواسته لو نره میگه باهاش رابطه نامشروع داشتم، حامد میپرسه اون موبایل الان کجاست؟ که میگن دست خود کاوه ست، حامد به اتاق بازجویی کاوه میره و منتظر میشه کاوه شروع به صحبت کنه.

کاوه شروع میکنه و میگه: همه چیز تقریبا از یکسال قبل شروع شد، اوضاع شرکت بد بود و بدتر هم میشد، همه پولی هم که خانواده ارغوان بهم دادن تو سرمایه گذاری های مختلف از دست دادم، تا اینکه توی یکی از مهمونی های آوا همه چیز تغییر کرد، اونجا با بهمن آشنا شدم و بعد از یه مدت بهش زنگ زدم ازش کمک خواستم اما هیچ کدوم از آدمها با همکاری موافقت نمی کردن. بهمن آدم خوب و خونگرمی بود باهاش درد و دل کردم مشکلاتم رو گفتم تا اینکه این پیشنهاد مضخرف رو داد. کاوه اولش عصبانی میشه و تنها راه نجات شرکت رو تو درخواست پول از منصور می بینه، میره ازش پول بگیره اما منصور مخالفت می کنه و کارهایی میکنه تا کاوه بیشتر شکست بخوره، کاوه راهی برای نجات پیدا نمیکنه و مجبور میشه پیشنهاد بهمن رو قبول کنه. وقتی آوا پیشنهاد مهمونی رو میده انگار یه راهی براش باز میشه برای انجام نقشه، تا روز مهمونی با بهمن تمام نقشه ها رو می چینه. قرار میذارن در ازای بچه ۱۰ میلیون دلار از ونوس بگیرن که براش پولی نبوده. ۱ میلیون رو هم بهمن برمی‌داره و بعدش هم گم و گور بشه. پرستار بچه رو هم با پول وسوسه کردم. اون شب سخت‌ترین کار راضی کردن ارغوان بود، کاوه توی یکی از زمان هایی که به خونه و جانا سر میزنه هماهنگ میکنه بچه رو به بهمن بده و همه چیز تو یک روز تموم بشه.

کاوه توضیح میده که با انجام دادن اینکار هر لحظه بیشتر پشیمون میدشم مخصوصا اینکه به بهمن هم دسترسی نداشتم، تا اینکه ارغوان بهم زنگ میزنه و میگه اون زنگ زده و درخواست پول کرده. قرار بود با دادن پول بچه برگرده و همه چیز برگرده به قبل اما بهمن پولها رو برد و منو وارد یه بازی جدید کرد که برام گرون تموم میشد وقتی دیشب فهمیدم فرهاد اسم واقعیه بهمن هست،  فهمیدم این بازی رو میتونه آوا چیده باشه، می خواستم یه فرصتی پیش بیاد برم پیشش که خودش زنگ زد و گفت بهمن آدم منه و میدونم که چیکار کردی اگه شک داری برو اون گوشیتو چک کن. 

آوا فیلم دزدی بچه رو برای کاوه می‌فرسته و تهدید میکنه تا ده دقیقه دیگه بره پارکینگ اگه نره فیلم رو میفرسته واسه ارغوان و چون تنها کسی که میتونسته کاوه رو به فرهاد برسونه آوا بوده مجبور میشه بره‌ پیشش.

آوا تهدیدش میکنه و میگه اگه پولها رو نیاره فیلم رو میده به پلیس و ارغوان چون پول دست فرهاد نیست، ازش چند ساعت فرصت خواستم، اما وقتی ارغوان گوشی رو پیدا کرد مجبور شدم به چیزی که نبود تن بدم، چیزی که فقط به اندازه یه حرف تو مستی بود. آوا چند ساعت بعد دوباره زنگ میزنه و مدام داد میزنه پول رو میخواد کاوه مجبور میشه دوباره بره پیش آوا. مطمئن بوده فیلم فقط تو گوشیش نیست، وارد خونه آوا میشه و میگه نمیدونم پولها کجاست، آوا هم میگه وقتی نمیدونه باید بره، کاوه آدرس بهمن رو می خواد و بهش میگه من پولها رو نمی خوام فقط بچه ام رو می خوام. آوا که حالش خوب نبوده و مواد می کشیده میگه نه فرهادی درکاره و نه بچه.

سریال بازنده

کاوه عصبانی میشه ، آوا میگه فرهاد مرده و من کشتمش بچه ات هم نبود، کاوه میگه اون تنها کسی که میتونسته منو به بچه ام برسونه کشت، دیگه نتونستم جلوی خودم رو بگیرم ، کاوه با مجسمه میزنه تو سر آوا و اونو خفه میکنه. بعد از کشتن آوا هم نمیتونه فیلم ها و دوربین رو پیدا کنه، کاوه با حالت گریان به کیانی میگه ازت یه خواهشی دارم؛ لطفا نذار از این اتاق برم بیرون. کیانی از کاوه می خواد موبایل مخفی اش رو بده اما کاوه میگه انداختم تو جاده. 

کیانی میگه: آقای بدرلو من بچه ام رو از دست دادم میدونی فرق ما باهم چیه؟ من برای اینکه یه بار دیگه بچه ام رو بغل کنم حاضرم جونم رو معامله کنم، اما شما برای اینکه شرکتت رو حفظ کنی بچه ات رو معامله کردی خوشحالم که جای شما نیستم.

احسان جواب شناسایی اسلحه رو میاره و به کیانی میگه اسلحه ای که پیدا کردیم تو ماشین آوا همونه که فرهاد رو باهاش کشتن، یک ساعت قبل از قتل هم فرهاد آدرس رو به آوا فرستاده، آوا هم برای کشتن میره اونجا و این وسط پول و بچه چی شدن اصلا معلوم نیست، از برادر آوا هم هیچ خبری نیست انگار آب شده رفته تو زمین. کیانی سفارش میکنه یه تیم برای پیدا کردنه هر کسی که فرهاد میتونسته بچه رو بهش بسپاره بذارن و برادر آوا رو هم حتما پیدا کنن.

احسان گزارش میده که آزمایشگاه هم گفته خونی که تو صندوق عقب بوده با بچه و هیچ کدوم از مقتولین تطابق نداشته.

ارغوان تو منزل در حال استراحت و دکتر برای معاینه اش میاد، منصور به ونوس اطلاع میده که کاوه اعتراف کرده اما از جانا هیچ خبری نیست، آوا با یه نفر شریک شده و نقشه کشیده و کاوه هم آدم ربایی صوری راه انداخته طرف هم پولو برداشته در رفته. ونوس میگه مگه پول نمی‌خواسته پس چرا جانا روپس نداده؟ منصور میگه اصلا معلوم نیست بچه کجاست اون دو نفری هم که می‌دونستن مردن.

ارغوان به ونوس میگه کاش هیچ وقت کاوه رو ندیده بودم و کاش جلوم رو گرفته بودی. ونوس بهش میگه درستش میکنم. ارغوان میگه می خوام کاوه رو ببینم.

احسان گزارش میده که زن همسایه شب قبل آوا حجازی رو با دو تا چمدون دیده و گفته که مال برادرش که می خواد بره سفر، یه ساعت بعدش که آوا رو تو پارکینگ دیده هم پلیس اونو نزدیک دریاچه جریمه کرده. کیانی میگه خون داخل صندوق رو با دی ان ای آوا حجازی تطبیق کنن.

ارغوان و ونوس میان پیش کیانی و ونوس ازش میخواد که همه سعی اش رو کنن که به مجازاتش برسه و از کیانی بخاطر زحمتهاش تشکر میکنه و بعد ازش میخواد که ارغوان بره کاوه رو ببینه. بهش اجازه میده خیلی کوتاه بره کاوه رو ملاقات کنه.

ارغوان تو ملاقاتش با کاوه بهش میگه اولین بار که دیدمت فکر کردم خودمو بچه ام میتونیم بهت تکیه کنیم اما اشتباه می کردم. بعد ارغوان میزنه تو صورت کاوه و میگه کجای این شهر دنبال بچه ام بگردم و بعد با گریه میره بیرون.

کاوه خودکار روی میز رو برمیداره و تو گلوش فرو میکنه تا خودکشی کنه. سریع دکتر و خبر میکنن اما فایده نداشت.

پلیس هیچ ردی از جانا پیدا نمیکنه اما متوجه میشه که خون داخل صندوق ماشین آوا مال برادر آوا بوده و می فهمه که برادرش رو کشته گروه تجسس میرن کل دریاچه رو بگرد دنبال برادر آوا.

نگهبانی زنگ میزنه به کیانی میگه بیاد تو پارکینگ ، وقتی میرسه می بینه جانا داخل ماشینش نشسته و گریه میکنه سریع در ماشین رو باز میکنه جانا رو بغل میکنه میبره. ارغوان و ونوس میان اداره پلیس و جانا رو تحویل می گیرن.

پلیس تمام دوربین ها رو چک میکنه و میبینه کسی که بچه رو گذاشته تو ماشین صورتش مشخص نیست اما مشخص بوده از حیاط شهرک وارد پارکینگ شده، ارغوان خونه اش رو تخیله می کنه و از اونجا میره.

پلیس چمدون های حاوی جنازه حمید برادر آوا رو پیدا کنه .

همسر بهروز هم بخاطر بیماری که داشته فوت میکنه و بهروز با از دست دادن همسرش شیر گاز رو باز میکنه و تصمیم میگیره خودش رو بکشه.

حامد میره سر خاک پسرش و حلقه اش رو در میاره میذاره رو قبر و با عروسک خرس پسرش میره دیدن جانا منزل ونوس. اونجا نگاهش میفته به تابلوی عکس ونوس و منصور و ساعت منصور نگاهش رو جلب میکنه که توی یه عکس بریده شده با آوا اونو دیده بود تو پاریس. از خدمتکار میپرسه منصور رفیعی کجاست که میگه ایران نیست. 

منصور تو پاریسه و صداش میاد که میگه تو بازی شطرنج وقتی برنده ای که که حریفت رو مجبور به حرکاتی کنی که خودت می خوای بازی که آخرش شاه میمونه ولی سرباز نه وقتی بعد از یه عمر جون کندن میبینی هیچی دستت رو نگرفته مجبور میشی کاری کنی، نشون میده منصور تو مهمونی آوا نقشه آشنایی بهمن با کاوه رو چیده و تموم پازل دزدی جانا زیر سر منصور بوده، منصور میره بهمن رو میکشه و ته سیگار آوا رو اونجا میذاره تا پلیس فکر کنه آوا اونو کشته ، حتی آوا رو هم منصور کشته و اثر انگشت کاوه رو روی مجسمه میذاره و قتل آوا رو هم میندازه گردن کاوه و کاوه رو مجبور میکنه بره اعتراف اجباری کنه و قتل آوا رو گردن بگیره وگرنه بچه اش رو میکشه. منصور جانا رو به کسی می سپره و میگه چند روز بعد از خروجش از کشور اونو ببره بذاره تو ماشین کیانی.

احسان زنگ میزنه به کیانی و میگه منصور تو سفر با آوا حضور داشته و الان هم رفته پاریس، کیانی بهش میگه خودم میدونم. و تمام

دانلود قسمت آخر سریال بازنده

https://www.filimo.com/m/۴qrbp

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه