خلاصه داستان قسمت ۱۵ سریال غریبه از شبکه ۳ سیما
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۱۵ سریال غریبه را برای طرفداران و دنبال کنندگان این سریال مهیج قرار داده ایم.
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۱۵ سریال غریبه را برای طرفداران و دنبال کنندگان این سریال مهیج قرار داده ایم. سریال غریبه به کارگردانی سروش محمدزاده در ۲۷ مرداد ۱۴۰۳ از شبکه ۳ سیما پخش خود را آغاز کرده است. این سریال دارای ۳۶ قسمت ۴۵ دقیقهای بوده و هر شب ساعت ۲۰:۳۰ دقیقه پخش میشود. آقای سروش محمدزاده در کارنامه خود سریالهایی همچون همبازی و نوار زرد ۲ و سوران را دارد و در شبکه نمایش خانگی سریال سیاوش کارگردانی کرده است که با سریال غریبه در سال ۱۴۰۳ تجربه جدیدی را به دست آورده است. ۱۴۰
خلاصه داستان قسمت ۱۵ سریال غریبه
مژگان رفته به هایپرمارکت و در حال خرید کردنه که یه نفر تعقیبش میکنه مژگان متوجه میشه و تو یه فرصت از دستش فرار میکنه. او سوار تاکسی میشه و تو مسیر یاد خاطراتش با تلما میوفته که ازش میپرسیده تو از کاری که میخوای بکنی مطمئنی؟ تلما میگه آره. امیرعلی به خانه پدر ارغوان رفته تا باهاشون صحبت کنه پدر ارغوان بهش میگه تو معلوم هست داری چیکار میکنی؟ اصلاً به اینکه بخوای دوماد من بشی کاری ندارم اون پدر تو فقط برادر من نیست در حق من پدری کرده نمیذارم اینجوری با روح و روانش بازی کنی! به خودت بیا داری چیکار میکنی؟ مادر ارغوان میگه من فکر کنم یه خرابکاری کرده و میخواد با این چیزا لاپوشونی کنه سپس بهش میگه راستشو بگو پای زن دیگهای در میونه؟! ارغوان از مادرش خواهش میکنه تا بحثو تموم کنه.
امیرعلی بهشون میگه من عاشق دخترتون هستم و همچین چیزی نیست فقط ازتون خواهش میکنم تا کمی صبر کنین که یه زندگی با آرامشی برای ارغوان بسازم. مژگان به خانهای رفته که تلما اونجاست سپس بهش میگه امیرعلی افتاده دنبالت یادته اون روز رفته بودیم صرافی و داشتن فیلمبرداری میکردن تو اون فیلم افتاده بودیم و امیرعلی دیده بودتت حالا هم افتاده دنبالت تا پیدات کنه تلما خوشحال میشه و بهش میگه حالش خوب بود؟ مژگان میگه میفهمی چی میگم! دارم میگم افتاده دنبالت شک کرده که مرده باشی! تلما میگه من اومدم فقط دخترمو ببینم و شده برای یه لحظه و به بهاء دادن جونم دخترمو بغل کنم!
چی میشد اگه میتونستم دوباره برگردم به اون روزا و سه نفری با امیرعلی و صبا زندگی کنم مژگان بهش میگه خیلی چیزا از قدیم فرق کرده و بهش میگه که امیرعلی ازدواج کرده تلما جا میخوره و میگه از کجا میدونی؟ مژگان بهش میگه باهاش اومده بود داروخانه مژگان از خانم بابایی حرف میزنه و میگه میخوای معرفیت کنم شاید راهی برات داشته باشه سپس عکسشو بهش نشون میده تلما جا میخوره و میگه این یکی از هموناییه که اگه منو ببینه و دستش بهم برسه منو میکشه! با برنامهریزی نزدیکت شده چون میدونه تو دوست صمیمی منی حواستو خیلی جمع کن کسی تعقیبت نکنه و از من چیزی نگی تا یه راه حل پیدا کنیم، به هیچکی نباید بگی به هیچکی اعتماد نکن!
فردای آن روز امیرعلی با ارغوان به طرف خانه پدر امیرعلی میرن ارغوان بهش میگه بریم داخل من باهاشون صحبت میکنم سپس ارغوان از پدر مادر امیرعلی میخواد تا او را باور داشته باشن و بهش اعتماد کنه چون امیرعلی الان بیش از هر چیزی احتیاج داره ما کنارش باشیم تا از این شایعهها تبرئه بشه پدر امیرعلی قرآن میاره و بهش میگه قسم بخور که شایعهای بیش نیست. آدم خان بابایی که شب گذشته مژگان را گم کرده بود بهش پیام میده ماجرا رو میگه او به هم میریزه و سریعاً به طرف گلخانهای که اون مرد توش کار میکنه راه میافته.
سینا و مامورین رد او را میزنند و حسام با عینکی که فیلمبرداری میکنه به داخل گلخونه میره و به بهانه خرید گلدون و سوال کردن درباره گلها از فضای داخلی گلخانه فیلم میگیره سپس بعد از تمام شدن فیلم گرفتنش با خرید یه گلدان از اونجا بیرون میاد سینا به احسان میگه که دوربینهای داخل گلخانه را هک کنه. خان بابایی به خاطر میاره که دستیارش پیشش میره و بهش میگه که خانم تلما غرق شد خان بابایی جا میخوره و میگه چه جوری به نظرت تو این وضعیت تو این موقعیت مشکوک نیست؟ او میگه راستیتش زیر نظرشون داریم دو روزه که شوهرش لب دریاچه نشسته تو خونشونم پارچه مشکی زدن به نظرم که واقعیه خان بابایی میپرسه با کیا بودن او بهش میگه با مژگان دوستش و شوهرش ۴ نفری، خان بابایی بهش میگه من مژگانو میخوام احتمال داره این غرق شدن فیلم باشه و از تلما خبر داشته باشه باید زیر نظر داشته باشیمش. مژگان وقتی به باغ بهشت میره خان بابایی از پشت پنجره او را میبینه و به دستیارش میگه خیلی باید حواست به مژگان باشه خیلی مشکوکه تلفناش زیاد شده باید ببینی که هنوز هم با امیرعلی دیدار داره یا نه شاید دزدیدن تحقیقات امیرعلی زیر سر خودش باشه....
نظر شما