خلاصه داستان قسمت ۱۳ سریال غریبه از شبکه ۳ سیما

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۱۳ سریال غریبه را برای طرفداران و دنبال کنندگان این سریال مهیج قرار داده ایم.

خلاصه داستان قسمت ۱۳ سریال غریبه از شبکه ۳ سیما
صفحه اقتصاد -

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۱۳ سریال غریبه را برای طرفداران و دنبال کنندگان این سریال مهیج قرار داده ایم. سریال غریبه به کارگردانی سروش محمدزاده در ۲۷ مرداد ۱۴۰۳ از شبکه ۳ سیما پخش خود را آغاز کرده است. این سریال دارای ۳۶ قسمت ۴۵ دقیقه‌ای بوده و هر شب ساعت ۲۰:۳۰ دقیقه پخش می‌شود. آقای سروش محمدزاده در کارنامه خود سریال‌هایی همچون همبازی و نوار زرد ۲ و سوران را دارد و در شبکه نمایش خانگی سریال سیاوش کارگردانی کرده است که با سریال غریبه در سال ۱۴۰۳ تجربه جدیدی را به دست آورده است. ۱۴۰

خلاصه داستان قسمت ۱۳ سریال غریبه 

امیرعلی تو اتاقش نشسته و به کارش میرسه که بکدفعه توهم تلمارو میزنه که تو آینه میبینتش و صداش میزنه تلما بهش میگه خیلی به ارغوان حرف های قشنگی زدی خیلی خوشم اومد هنوزم پس بلدی از این حرفا سپس باهاش کمی حرف میزنه و میگه امیرعلی خیلی سردمه کمکم کن و همان موقع سینا به امیرعلی زنگ میزنه که او با دیدن صفحه گوشیش توهم تلما میره سینا بهش میگه باید فردا ببینمتون ساعت ۸ صبح اداره بیاین امیرعلی میگه واسه چی ما که حرف های لازمو زدیم دیگه حرفی نداریم که! امیرعلی میگه بزارین ما کارمونو بکنیم فردا می بینمتون. امیرعلی شبانه شروع میکنه به نوشتن متنی تو فضای مجازی تا توییت کنه. او درباره سرقت تحقیق هایش که درباره بیماری های پروانه ای بود حرف میزنه و میگه هرچی صبر کردم تا مأمورین به کارها رسیدگی کنن اما متأسفانه به جایی نرسیدن و انگشت اتهامو به سمت خودم برگردونن و برای خودم پرونده ساختن.

منم دیگه گفتم خودم دست به کار بشم و مردمو از وجود این آدما مطلع کنم سپس شروع میکنه به توییت کردن عکس هایی که از نسخه های داروخانه مژگان گرفته بود. شب خان بابائی نشسته تو حیاط باغ و توئیت هایی که امیرعلی زده بوده را میخونه و بهم میریزه او مژگانو صدا میزنه و بهش میگه بیا ببین شوهر دوستت چیکار کرده! و بهش میده توئیت هارو بخونه مژگان معذرت میخواد که خانم بهش میگه معذرت خواهی تو به چه درد من میخوره؟ آخر شب سینا میره دم در خانه امیرعلی و اونو از خواب بیدار میکنه امیرعلی به دم در میره و میگه شما این موقع شب اینجا چیکار میکنین؟ سینا میگه شما دارین چیکار میکنین؟ میدونین چیکار کردین؟ امیرعلی میگه دیدم سما کاری نمیکنین حداقل من یه کاری کنم اطلاع رسانی کنم بدونن که چه اتفاقی داره میوفته تو این مملکت سینا میگه شما با این کارتون باعث شدین اونا تمام شواهد و اسنادو پاک کنن واست ما به جایی نرسه سپس بعد از کمی حرف زدن از اونجا میرن.

خان بابائی به دستیارش توئیت هارو نشون میده و میگه امیرعلی ادعا میکنه تلما زنده ست و داره دنبالش میگرده او بهش میگه مگه تلما نمرده؟ خان بابائی میگه من هیچوقت مرگشو باور نکردم اون خیلی سخت دنبالشه ما باید قبل از امیرعلی دستمون بهش برسه. فردای آن روز خانم با یه مرد روی پل قرار میزاره حسام به سینا زنگ میزنه و میگه آقا خانم الان با یه مرد قرار گذاشته سینا میگه نمیتونی نزدیک بشی ببینی چی میگن؟ او میگه نه نمیشه چون خیلی خلوته دورشون نمیتونم نزدیک بشم ولی یه دوربین نزدیک پل هست. آنها دوربینو هک میکنن و از روی فیلم حرف زدن اونا متوجه میشن که خانم به اون مرد میگه میخوام یه نفرو حذف کنی و هیچکی به اندازه تو تمیز کار نمیکنه هر پنجشنبه بچه شو میبره مهدکودک اون مرد میگه شما کارو تموم شده بدون و میره.

سینا وقتی میفهمه اون منظورش امیرعلیه سریع با حسام از اداره میرن. امیرعلی با همکاراش به کافه رفتن و میگن که باید بریم بگردیم ببینیم کدوم داروخانه ها داروهای خاص و کمیاب بیشتر داره تا کم کم نزدیک بشیم به اونایی که تحقیق هارو دزدیدن همان موقع سینا به امیرعلی زنگ میزنه و میگه کجایین؟ او میگه یه کافه کاری داشتین؟  سینا میگه باید ببینمتون سپس بیرون کافه قرار میزارن و بهش میگه که میخوان شمارو حذف کنن امیرعلی میگه چی؟ یعنی چی؟ سینا میگه بله وقتی میخواین قهرمان بازی دربیارین معلومه که میوفتن دنبالتون تا حذفتون کنن ما هم نمیتونیم تا کاری نکردن و سند و مدرکی نداریم بیوفتیم دنبالشون دستگیرشون کنیم! فقط مراقب خودتون باشین و میره امیرعلی میترسه و نمیدونه باید چیکار کنه. امیرعلی حسابی ترسیده و شب به سینا زنگ میزنه و توضیح میخواد که سینا میگه اینجا نمیشه میام پیشتون تا حرف بزنیم.

سپس وقتی میره پیشش میگه من باید چیکار کنم؟ سینا میگه تا اطلاع ثانویه پنجشنبه ها نبرین دخترتونو مهدکودک باید سر این که توئیت زدین ما در مکان عمومی شمارو بازداشت کنیم تا اونا متوجه بشن که دستگیر شدین و بگین که به خاطر داروهایی که میخوردین توهم میزدین زنتونو میدیدین اینجوری جایگاهتون امنه دیگه. امیرعلی اول مخالفت میکنه اما بعد قبول میکنه. فردای آن روز جلوی در خانه اش دستگیرش میکنن و خبر دستگیریش همه جا پخش میشه تو خونه پدر امیرعلی میگه ببین تو این وضعیت چجوری من دیگه سرمو میتونم بالا نگه دارم؟ هم دستگیر شده هم متهم به مواد کشیدن شده. امیرعلی به این چیزهایی که نوشته شده تو اخبار اعتراف میکنه و تایید میکنه همه اخبار منتشر شده رو ارغوان با دیدن اخبار جا خورده و بهش زنگ میزنه. امیرعلی میگه باید ببینمت بگم اینجوری نمیشه. سپس باهاش قرار میزاره و بهش میگه من به تو نمیتونم دروغ بگم واسه همین راستشو میگم ولی هب کسی نباید چیزی بگی و شروع میکنه به تعریف کردن.... 

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال غریبه از شبکه ۳ سیما + عکس

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه