خلاصه داستان قسمت ۱ سریال غریبه از شبکه ۳ سیما
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۱ سریال غریبه را برای طرفداران و دنبال کنندگان این سریال مهیج قرار داده ایم.
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۱ سریال غریبه را برای طرفداران و دنبال کنندگان این سریال مهیج قرار داده ایم. سریال غریبه به کارگردانی سروش محمدزاده در ۲۷ مرداد ۱۴۰۳ از شبکه ۳ سیما پخش خود را آغاز کرده است. این سریال دارای ۳۶ قسمت ۴۵ دقیقهای بوده و هر شب ساعت ۲۰:۳۰ دقیقه پخش میشود. آقای سروش محمدزاده در کارنامه خود سریالهایی همچون همبازی و نوار زرد ۲ و سوران را دارد و در شبکه نمایش خانگی سریال سیاوش کارگردانی کرده است که با سریال غریبه در سال ۱۴۰۳ تجربه جدیدی را به دست آورده است.
خلاصه داستان قسمت ۱ سریال غریبه
یکسری آدم تو قالب مأمور به یه شرکت تحقیقاتی و دارویی میرن، انها سراغ مدیرعامل شرکت به اسم دکتر امیرعلی سماواتی میرن و وقتی او میپرسه اینجا چخبره؟ بهش میگن که اینجا تا اطلاع ثانویه پلمپه باید تحقیقات صورت بگیره تمام کیس ها و هاردها باید ضبط بشن و شما هم همراه ما بیاین. امیرعلی میگه ببخشید به چه جرمی؟ او میگه به احتمال زیاد پولشویی او میخنده و میگه حتما اشتباهی شده اینجا یه شرکت تحقیقاتی و داروییه تمام اسناد مشخص و روشنه! او به افراد اصلی شرکت دستبند میزنه و تمام هارد و کیس هارو با خودشون میبرن و بهشون میگه که با ماشین خودتون بیاین دنبالمون و به دوتا از همکارهای امیرعلی دستبند میزنن.
تو مسیر یکدفعه آنها سرعتشونو میبرن بالا و با اومدن یه اتوبوس جلوی ماشین امیرعلی راهو میبندن و اونا فرار میکنن. امیرعلی و دوستاش نمیدونن باید کجا برن و گم میکنن راهشونو. آنها تو نقشه یه دادگستریو پیدا میکنن که نزدیکشونه و و میرن اونجا. وقتی ماجرارو تعریف میکنن واسشون میگن که آنها بهش میگن دزد بودن و کارشونم خیلی خوب بلد بودن آنها همه هارها و کیس هارو چک میکنن که میفهمن هارد مادر را برداشتن. مأمور اصلی اون پرونده میاد و میگه که درباره چی بوده اون هارد؟ امیرعلی میگه ما درباره بیماری پروانه ای تحقیق میکنیم و به جاهای خوبی هم رسیده بودیم مأمور بهش میگه خصومت شخصی داری مشکلی؟ او میگه هست ولی فکر نکنم به این ربطی داشته باشه یا نه او ازش میخواد تعریف کنه شاید به دردخورد او شروع میکنه به تعریف کردن؛
امیرعلی با نامزدش ارغوان قراره برن برای خرید لباس عروس. وقتی میرسن به مزون امیرعلی یه لباسیو میگه که داشتین قبلا و دنبال اون میگرده که صاحب مزون میگه اون قدیمیه مال ۶٫۷ سال پیشه! ارغوان میفهمه و به اون خانم میگه بله برای همسر اولشون که فوت کردن اومده بودن اینجا واسه خرید لباس حتما دیدن او بهشون میگه لباس های موجود تو ژورنال. ارغوان ازش ناراحت میشه که چرا بهش نگفته بود لباس حلمارو از اینجا خریده بوده امیرعلی میگه حتما یادم رفته او ناراحت میشه و میگه نمیخوام لباسم مثل کسی باشه و یه لباس ساده انتخاب میکنه. امیرعلی تو اخبار که درباره ارز حرف میزنه حلمارو میبینه با همون لباس هایی که واسش خریده بود و به ارغوان میگه. انها باهم بحث میکنن که امیرعلی میگه فکر کردی من دیوونه شدم؟ نامزدش میگه نه تو دلتنگ شدی و با ناراحتی میره. امیرعلی یاد روزی میوفته که حلما غرق شد.
وقتی به خانه میرن ارغوان میخواد برسونتش خونه شون چون نمیخواد بهم ریخته بودنشو ببینن. امیرعلی میخواد برن کمی حرف بزنن آنها تو اتاق فیلم تو اخبارو دوباره میبینن ارغوان وقتی پافشاری امیرعلی میبینه کلافه میشه و میره سمت خونه شون و اونجا ماجرارو به پدر و مادرش میگه آنها باهاش حرف میزنن تا آروم بشه. فردای آن روز باهم طبق برنامه ریزی میرن به همان آدرسی که فیلمبرداری کردن و فیلم دوربین های مدار بسته را میبینن. امیرعلی با دیدن فیلم به ارغوان میگه این زنه کنارش مژگان دوست صمیمیشه اینو دیگه مطمئنم! ارغوان تشکر میکنه و از اونجا بیرون میزنه. سپس به امیرعلی میگه خوب الان چیکار میکنی؟ آدرسی شماره ای از مرگان داری؟ او میگه خطش واگذار شده آدرس قدیمیشونو دارم و میرن اونجا که صاحب خانه جدید میگه ازشون نه آدرسی دارم نه شماره. رمان حال، امیرعلی به سروان میگه این بود کل ماجرا او بهش شماره خودشو میده و میگه من سینام با این خط باهمدیگه در ارتباطیم....
نظر شما