خلاصه داستان قسمت ۷۳ سریال ترکی زغال اخته

سریال ترکی ذغال اخته روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند. 

در قسمت ۷۳ سریال ترکی شربت زغال اخته چه گذشت؟‌ 

فاتح پیش نورسما رفته و باهمدیگه درباره دوعا حرف میزنن و فاتح گلگی میکنه و میگه نمیدونم چرا اینجوری میکنه همه چیز واسش فراهمه! نورسما میگه اینکه همه چیز واسش فراهمه بخش مادیات زندگیه یه زن با این چیزا خوشبخت نمیشه یه زن به توجه، محبت، فهمیده شدن، درک شدن احتیاج داره تا احساس خوشبختی بکنه سپس بحث به ازدواج و طلاق نورسما میکشه و باهمدیگه درد و دل میکنن. فاتح پیش بقیه برمیگرده و میگه که نورسما میخواد نمایشگاه بزنه واسه حالشم خیلی خوبه بقیه هم استقبال میکنن سپس کمکم همه میرن بخوابن.

عبدلله خان به نورسما میگه بره اتاق کارش تا باهاش حرف بزنه، اونجا درباره نمایشگاهش حرف میزنه که نورسما میگه خوبه بهش فکر میکنم عبدلله خان میگه که فکر میکردم خوشحال میشدی نورسما میگه اگه به وقتش میشد آره ولی الان ذوق اون موقعرو ندارم. فردای آن روز آیلین با دوستش تو نمایشگاه حرف میرنه و از فاتح بهش میگه دوستش میپرسه از اونموقع باهم حرف نزدین این رابطه ادامه دار میشه؟ آیلین میگه اون با زنش مشکل داره چندبارم جلوی من با زنش دعوا کرد بعدشم اون زنش الان حامله ست همش ورمه از ریخت و قیافه افتاده معلومه منو یادش نمیره! چیمن با دوعا صحبت میکنه و دوعا بهش میگه که فاتح واسش ماشین خریده.

چیمن خیلی خوشحال میشه و میگه الان باهاش میای دنبالم یه دوری بزنیم؟ دوعا میگه هنوز تازه سفارش دادیم موقع زایمان تحویل میدن اگه بخوای میتونیم بریم یه نمونه شو چیمن خوشحال میشه و تایید میکنه که دوعا میگه باسه برنامه ریخته شد. پنبه میره به اتاق نیلای که بسته ای تو کیفش که روی تختش هست میبینه نیلای دستپاچه میشه و پنبه بهش میگه بریم بیرون یه دوری بزنیم؟ نیلای بهونه میازه که با دوستاش میخواد بره بیرون باشه یه روز دیگه که پنبه قبول میکنه و از اونجا میره.

پنبه پیش نورسما میره و بهش میگه که تو درست میگفتی فکر کنم نیلای میخواد بره پیش مروه یه پاکت پولم تو کیفش دیدم نورسما میگه باشه تعقیبش میکنیم. دوعا با چیمن به نمایشگاه رفتن و اونجا چیمن با ماشینه سرگرمه و دوعا با آیلین گرم صحبت میشه و آیلین ازش پذیرایی میکنه. همان مردی که تو رستوران سولماز چیمن باهاش سر حمص دعوا کرد اونجا میاد و اونا با دیدن همدیگه تعجب میکنن. چیمن میگه شما اینجا کار میکنین؟ او میگه یجورای چیمن میگه یعنی چی؟ اون مرد که اسمش سرداره بهش مبگه صاحب اینجام و با دیدن فرم مدرسه میگه تو دبیرستانی هستی؟ چیمن میگه سال آخرم.

سردار میپرسه گواهینامه خواستی بگیری یه نفرو میشناسم کارش خوبه تو آموزش و ازش شمارشو میگیره تا بده به اون دوستش. نورسما و پنبه رفتن پیش مروه و باهاش گرم صحبتن که نیلای به اونجا میره پنبه با دیدن پاکت پول تو دستش ازش میگیره و میگه میخواستی بدی به این؟ نورسما با مروه دعوا و بحث میکنه سپس برای بهم زدن نقشه هاش میره تو آشپزخانه و بساط تخم مرغ که اونجاست و در حال فرو کردن مو توشون هستن را میبینه و برمیداره و به نیلای نشون میده که بازیش دادن سپس از اونجا میرن. نورسما به پنبه میگه که من میرم یکم قدم بزنم بعد میام خونه.

نورسما با امید قرار گذاشته و تو ساحل همدیگرو میبینن امید خوشحاله و میگه بی صبرانه منتظرم حلقه را تو دستت ببینم نورسما میگه کم مونده من با مامانم اینا به زودی حرف میزنم حتی اگه مخالفم باشن من از تصمیمم عقب نمیکشم و باهات ازدواج میکنم امید خوشحال میشه و همدیگرو بغل میکنن. پنبه با نیلای تو خونه صحبت میکنه و میگه که چجوری گولش زدن سپس میگه به کسی چیزیو میگه و بین خودشون میمونه ولی نباید دیگه از این کارا بکنه میلای خوشحال میشه و قبول میکنه.

شب فاتح وقتی به خونه میاد به دوعا میگه چشماشو ببنده و با یه گردنبند آغوش سورپرایزش میکنه سپس وقتی دوعا بهش میگه که رفته بوده نمایشگاه او استرس میگیره که دوعا متوجه میشه اما فاتح میگه چیزی نیست فقط خواستم بفهمم مشکلی پیش نیومده باشه و بهش یادآوری میکنه که چقدر دوسش داره. نیلای پکره که مصطفی واسه اینکه حالش خوب بشه میگه که واسش کشتی خریده نیلای حسابی خوشحال میشه. تو خونه آذرخش چیمن از ماشینی که فاتح واسه دوعا خریده خبر میده و در آخر از آذرخش سراغ پدرشو میگیره و میگه که گوشیش خاموشه عجیب بود واسش آذرخش میگه نگران نباشه.