خلاصه داستان قسمت ۷۲ سریال ترکی زغال اخته
در این مطلب شما شاهد قسمت ۷۲ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است.
سریال ترکی ذغال اخته روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند.
در قسمت ۷۲ سریال ترکی شربت زغال اخته چه گذشت؟
آیا پنبه می فهمه که نیلای به مروه پول داده یا نه؟ برای فهمیدن این ماجرا در این پست ما را همراهی کنید.
فاتح با عصبانیت به طرف خونه برمیگرده و مدام خودشو سرزنش میکنه که چرا اینکارو کردم؟ خاک تو سرت کنم فاتح! و حسابی بهم ریخته. او وقتی به خونه و اتاق خودشون برمیگرده با شرمندگی به دوعا که خوابیده نگاه میکنه و با عصبانیت به خودش تو آینه نگاه میکنه و با حالی داغون کنار دوعا میخوابه. فردای آن روز وقتی از خواب بیدار میشن درباره دعوای دیشب باهم حرف میزنن و آشتی میکنن و فاتح ازش معذرت خواهی میکنه و میگه که چقدر واسش با ارزشه. سر میز صبحانه مته خان از عامر میپرسه چیشده بابا شارژی! عامر به یاد میاره که با کایهان معامله کرده که در ازای گرفتن پول از خانواده اش و لمان دور بشه و بره کایهان هم قبول میکنه.
سپس عامر با مته خان درباره آذرخش و رابطه اش صحبت میکنن که مته خان میگه هرکاری که دلت حالش خوبه انجام بده به من فکر نکن من گفتم نظرم عوض نمیشه درباره آذرخش خانم ولی تو به من کاری نداشته باش و میره. آذرخش سر میز صبحانه خبر میده که هیئت مدیره تو مدرسه جلسه گذاشتن اونا میگن چخبره؟ آذرخش میگه خودمم نمیدونم تا حالا جلسه نداشته بودن سولماز بهش میگه که بهم زنگ بزن خبر بده نگرانم آذرخش میگه باشه و میره.
سر میز صبحانه خونه عبداله خان پنبه به نورسما و نیلای میگه تو ماه رمضان چاق شدم یخورده سنگین شدم نورسما پیشنهاد میده صبحا بره ساحل اونجا پیاده روی کنه پنبه میگه آره فکر خوبیه و بعد از خوردن صبحانه به ساحل میره. اونجا با شعله روبرو میشه و باهمدیگه پیاده روی میکنن که عبدلله خان تو مسیر پنبه خانمو میبینه با شعله و جا میخوره سپس میره سلامی میکنه و بعد از کمی حال و احوال پرسیدن از اونجا میره. شعله هم میگه منم زمان ورزشم تموم شد ماشینم همینجاست منم میرم دیگه سپس میره.
تو شرکت فاتح با یوسف دستیار پدرش حرف میزنه درباره خیانتش به دوعا و میگه حالم خیلی بده نمیدونم باید چیکار کنم یوسف اول جا میخوره اما بعد بهش میگه کسی که نمیدونه؟ فاتح میگه نه یوسف میگه به کسی چیزی نگو کارهای ماشینو هم دیگه خودم انجام میدم ایشالله که دردسر نمیشه. نورسما و پنبه رفتن به مغازه ای که قرار بود نیلای سرویس خواب سفارش بده اما اونجا متوجه میشن که نیلای ثبت سفارش نکرده پنبه بهش زنگ میزنه و میپرسه که مطمئنه پولو ریخته و ثبت سفارش کرده؟ نیلای تایید میکنه.
پنبه به نورسما میگه که این داره میکه ثبت کرده که! نورسما میگه نکنه به اون زن شارلاتانه مروه داده پولو! سپس تصمیم میگیرن اونو زیر نظر داشته باشن تا سر از کارش در بیارن. دوست عبدلله خان رفته پیشش و میگه چرا دیشب نیومدی مراسم؟ عبداله خان میگه حوصله شلوغی ندارم دیگه پسرمو فرستادم او بهش میگه که دیدمش زنشم باهاش بود عبداله خان جا میخوره و بعد از رفتنش پیش فاتح میره و میگه. فاتح میگه حتما اشتباه کرده من زود زدم بیرون اصلا تنهام بودم عبداله خان قبول میکنه و میگه مراقب رفتارت باش تا سوء تفاهم نشه واسه کسی.
آذرخش به عامر زنگ میزنه تا باهم قرار بزارن و حرف بزنن اما عامر یاد حرف های مته خان میوفته و میگه که سرش شلوغه آذرخش میگه باشه پس واسه یه موقع دیگه. او وقتی به خانه میره، درباره جلسه تو مدرسه حرف میزنه و میگه که تمام ماجرارو واسشون تعریف کردم دیگه هر تصمیمی میگیرن پای خودشونه شعله برای عوض کردن جو خونه میگه یه خبر دارم نورسما طلاقشو گرفت عروسی در پیش داریم! سولماز میگه اونقدرها هم که میگی راحت و شدنی نیست شعله دلیلشو میپرسه که سولماز میگه خوب این دختر در روز ۵ وعده نماز میخونه ولی امید گیتاریسته تو دیسکوها میره کار میکنه این همه تفاوت خوب نیست اصلا! فقط عشق کافی نیست واسه زندگی آذرخش به شعله میگه متاسفم ولی تو این مورد حق با مامانه.
آذرخش پیش فاطما میره و درباره عامر درد و دل میکنه و او بهش میگه که خودش یه قدم برداره برای عامر تا اونم بفهمه که تو هم نمیخوای از دستش بدی آذرخش تایید میکنه و تو فکر میره و میگه یعنی چیکار کنم؟ من فکر میکردم میشناسمش اما انگار نشناخته بودمش فاطما پیشنهاد میده با کسی که اونو خوب میشناسه حرف بزنه آذرخش میگه مثلا عبدلله خان خوبه؟ فاطما تایید میکنه و آذرخش تو فکر میره.
نظر شما