دانلود قسمت اول سریال یزدان از شبکه ۳ + لینک مستقیم سریال یزدان قسمت اول + خلاصه داستان سریال یزدان قسمت اول

سریال یزدان با اتمام پخش سریال قول مردونه به روی آنتن شبکه ۳ خواهد رفت، علاقمندان می توانند در این مطلب از صفحه اقتصاد قسمت اول سریال یزدان را با لینک مستقیم تلوبیون تماشا کنند.

دانلود قسمت اول سریال یزدان از شبکه ۳ + لینک مستقیم سریال یزدان قسمت اول + خلاصه داستان سریال یزدان قسمت اول
صفحه اقتصاد -

سریال «یزدان»، به کارگردانی منوچهر هادی در ژانر اجتماعی، پلیسی ساخته شده که داستانی پیچیده و جذاب از زندگی اجتماعی شخصیت‌هایی چون «یزدان» و «قیام» را به تصویر می‌کشد. این سریال داستان زندگی یک مأمور به نام عماد را روایت می‌کند که به دنبال داستان‌های اجتماعی گم‌شده در گوشه و کنار شهر می‌گردد. در هر قسمت از سریال، عماد با کشف ابعاد جدیدی از این داستان‌ها، به حل معماهایی اجتماعی و انسانی می‌پردازد. سریال یزدان به زودی از شبکه سه سیما منتشر خواهد شد.

دانلود سریال یزدان قسمت اول

https://telewebion.com/episode/۰x۱۲cdab۲b

لینک پخش زنده سریال یزدان قسمت اول از شبکه سه

https://tv۳.ir/conductor?date=۱۴۰۴-۰۲-۱۵

خلاصه داستان سریال یزدان قسمت اول

مأمورین انضباط شهری رفتن به مأموریتی که خورده بهشون تا بساطی هارو جمع کنن اونجا با یکسری اراذل اوباش روبرو میشن و جلوی کار اونارو میگیرن و در آخر درگیر میشن و یکی از مأمورین به اسم رضا دستش به شدت با قمه مجروح میشه که میبرنش به بیمارستان اراذل تا جلوی در بیمارستان دنبالشون میان. عرفانی رئیس مأمورین با پسرش در حال رسوندن دختر بچه اش هست که از اونجا برن سرکار که بهش زنگ میزنن و خبر مجروح شدن رضارو میدن او جا میخوره و به پسرش که اونم مأمور انضباط شهریه میگه سریع بره. وقتی میرسن میپرسن که چیشده بشیر و بقیه واسش تعریف میکنن قضیه رو. عرفانی با مأمورهاش میره به همون مکان که پلیس ها هم هستن. جناب سروان با عرفانی صحبت میکنه و میگه که این بساطی ها برای پوشاندن کار اصلیشونه به بچه ها مواد میدن تا براشون جابه جا کنن عرفانی به مامورهاش دستور میده و میگه برین تمام بساطی‌ها رو جمع کنین اجناسشونو ضبط کنین تا بیان شهرداری اونجا با دادن تعهد اجناسشونو پس بگیرن.

اونجا همهمه به وجود میاد و یکی از مغازه دارها با مامورها دعواش میشه که عرفانی میره اونجا و می‌پرسه ماجرا چیه؟ او به عرفانی میگه اینجا مغازه خودمه اینم جلوی مغازه خودمه و مشکلی ندارم که یه نفر اینجا وایساده باشه و جنسشو بفروشه بالاخره یه لقمه نون باید ببره خونه عرفانی از اون مرد می‌پرسه که چقدر ازت اجاره می‌گیره؟ صاحب مغازه میگه این چه حرفیه؟ چرا باید ازش اجاره بگیرم؟ عرفانی وقتی دستور میده تا اجناسو ضبط کنن و با خودشون ببرن اون پسر به حرف میاد و میگه اجاره نمی‌گیره چون تمام اجناس مال خودشه و اگه الان شما اینو از اینجا ببرین خسارتشو از من می‌خواد بگیره عرفانی بهش میگه اجناسو الان می‌برم بیا یه تعهد بده جنساتو بردار ببر ولی دفعه آخرت باشه جلوی مغازه و معابر عمومی بساط می‌کنی. عرفانی اونجا راه میره تا ببینه مورد مشکوکی پیدا میشه یا نه یکی از مغازه دارها به اسم سهراب باهاش حرف می‌زنه و پیشنهاد رشوه میده که عرفانی باهاش همراه میشه تا ببینه بالاخره این بحث به کجا کشیده میشه و متوجه میشه که یکی از مامورهای خودش به اسم بشیر هم باهاش همکاری می‌کرده و رشوه می‌گرفته.

او جناب سروان را صدا می‌زنه و بهش اطلاع میده که کسی که مواد اینجا پخش می‌کنه کار همین سهرابه مثلاً فکر می‌کنه که منو هم خریده سپس از اونجا میره تا جناب سروان خودش اونو دستگیر کنه. بعد از جمع کردن تمام بساطیا عرفانی دوباره برمی‌گرده به بیمارستان پیش رضا همسر رضا ازشون گلگی می‌کنه که پس شما کجا بودین که همچین بلایی سر رضا آوردن؟ غیرتتون کجا بود؟ عرفانی به خاطر خجالتی که کشیده سرشو انداخته پایین و وقتی با بشیر تنها میشه سیلی میزنه تو صورتش و میگه اگه بچه تو بعدا بیاد منو مواخذه کنه و بگه غیرتت کجا بود که بابامون لقمه حروم آورد سر سفره مون چی بگم؟ سپس بهش میگه اینسریو چشم پوشی کردم ولی سری بعد خودم تحویلت میدم و اجازه نداری دیگه پا تو شهرداری بزاری! پسر بچه تو حیاط بیمارستان به پسر عرفانی نگاه می‌کنه که او بهش غذا تعارف می‌کنه اما اون بچه میگه نمی‌خوام جنس‌هایی که ازم هم گرفتینم نمی‌خوام فقط کلید مغازه بابامو می‌خوام که تو وسایل آوردین اینجا او بهش میگه خودت می‌تونی پیداش کنی؟

اون پسر بچه تایید می‌کنه و میره پشت وانت و جاکلیدی رو پیدا می‌کنه پسر عرفانی جلوشو می‌گیره و ازش می‌خواد تا کلیدو ببینه اما اون مقاومت می‌کنه که سپس وقتی موفق میشه جا کلیدی رو ازش بگیره اون پسر بچه از اونجا سریعا فرار می‌کنه و میره. مامور دنبالش می‌کنه اما در آخر او موفق میشه تا فرار کنه. او برمی‌گرده پیش جناب سروان و بهش میگه قضیه رو جناب سروان بهش میگه من که بهت گفته بودم کار اصلیشون پخش مواد. اون مامور همون پسرو تو اون محله تصادفی می‌بینه و تعقیبش می‌کنه بالاخره مکان بچه‌های مواد فروش را پیدا می‌کنه و به جناب سروان میگه که آنها می‌ریزن داخل و همشونو دستگیر می‌کنن و می‌برن اما همون پسر دوباره موفق میشه فرار کنه. پسر عرفانی دنبالش میره و در اخر تو یه کوچه بن‌بست گیرش میندازه اون پسر بچه تمام موادو می‌ذاره تو دهنش تا موادی ازش پیدا نکنند اون مامور سریعاً می‌برتش به بیمارستان تا معده‌شو شستشو بدن….

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه

آخرین اخبار