خلاصه داستان سریال کنکل قسمت اول + دانلود قسمت ۱ سریال کنکل

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه ای از قسمت اول سریال کنکل به همراه لینک دانلود آن را برایتان آورده ایم که در روز ۱۱ اردیبهشت منتشر می شود.

خلاصه داستان سریال کنکل قسمت اول + دانلود قسمت ۱ سریال کنکل
صفحه اقتصاد -

اولین قسمت سریال نمایش خانگی «کنکل» به نویسندگی و کارگردانی رامتین لوافی و تهیه‌کنندگی محمد مسعود پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت ماه ساعت ۸ صبح به صورت اختصاصی از پلتفرم نمایش خانگی استارنت منتشر می‌شود و پخش آن به صورت هفتگی در این پلتفرم ادامه می‌یابد. سریال «کنکل» یک سریال درام پلیسی ۱۵ قسمتی است.

خلاصه قسمت اول سریال کنکل

قسمت اول: واتر پمپ

جاوید گوهریان، وقتی اول هفته مثل همیشه به کارخانه می‌رسد، با شرایط متفاوتی روبه‌رو می‌شود. چیزی تغییر کرده است...

پلیس به کارخونه میاد و پرس و جو از کارگرها بابت دزدی از کارخونه شروع میشه، کارگرها میگن ما نمیدونیم و ندیدیم که کسی چیزی از کارخونه بدزده، اصلا با این همه حراستی مگه میشه چیزی خارج کرد اونم سه بار تو این چند ماه و همه راجع به جندقی راننده رئیس که به تازگی این سمت رو گرفته صحبت می کردند.

آقای گوهری مشغول رانندگی بود و نامزدش براش از پشت گوشی ساز میزد، با تموم شدن ساز و تعریفش میگه حاضرم تا صبح ساز بزنی من گوش بدم. نامزدش میگه دارم آماده میشم برم بیمارستان. ازش میپرسه چرا؟ اونم توضیح میده که میره عیادت شیرین که یکی از همکلاسی هاشه و با ماشین چپ کرده، بعدش باهاش برای فردا نهار قرار میذاره، گوهری با رسیدن به کارخونه تماس رو قطع میکنه. گوهری داخل کارخونه میشه، کارگرها میپرسن چی شده؟ گوهری میگه هیچی نشده دزدی شده پلیس اومده، به گوهری میگن که خانم صابری گفته تا زمانیکه یکی پیدا بشه مسئول سالن اونطرف هم گوهری هست، صداش میکنن که به سالن بره، گوهری وارد سالن میشه، بهش میگن یه کم تخمه ژاپنی زمین ریخته بوده ، یه دکمه و ... هم رو زمین بوده و توضیح میدن انگار یکی از کسایی که اومده دزدی جیبش سوراخ بوده و اینا از جیبش ریخته، گوهری میگه چرا اینا رو به پلیس نگفتید.

ابی از امیر نامداری می پرسه پیرهن اضافی داری دکمه لباسم افتاده. بهش میگه چرا قاطی کردی؟ ابی میگه به تو هم بگن دست کج قاطی می کنی. اونم بهش میگه یه عمره دارن میگن باید الان قاطی کنی. ابی میگه به پلیس گفتن منو دیدن از پنجره پریدم. امیر وقتی میخواد بهش لباس بده می بینه ابی یه کیف پول زده، عصبانی میشه میگه لااقل امروز خودت رو کنترل کن. 

دوباره تو کارخونه دعوا میشه، حراست میخواد یکی از کارگرها به اسم احمد زاغی رو ببره بازجویی که دعواشون میشه. ابی هم میخواد بره اما امیر نمیذاره. احمد میره پیش پلیس تا توضیح بده که چه اتفاقی اونروز افتاده، تعریف می‌کنه اونروز موقع رفتن یادش میفته کیف پولش تو لباس کارش جامونده بوده بخاطر همین برگشته کارخونه و دیده ابی از سالن یک پریده رفته سالن دو. پلیس بهش میگه تو رفتی کنار دیوار دستشویی جاساز موادت رو برداری مصرف کنی. اما احمد قبول نمیکنه. 

گوهری تخمه ها رو به پلیس میده و میگه کارگرها خواستن اول به من بگن بعد شما بفهمید، پلیس قبول می کنه و از گوهری می پرسه بنظر شما دزدی کار کی میتونه باشه؟ گوهری میگه من اصولا نظر نمیدم میترسم چندتا کارگر بیچاره از نون خوردن بیفتن. پلیس میگه از کجا معلوم کار کارگره، سه بار دزدی تو ۶ ماه ممکنه اصلا کار کارگر نباشه.

از خانم مارال یوسفلی زن ابی درباره خروجش روز چهارشنبه میپرسن، اونم توضیح میده که چون ساعت ۴ سونوگرافی داشته مجبور شده ساعت ۳ بره. پلیس میگه اما میگن شما ساعت ۶ دوباره برگشتی کارخونه، میگه شوهرم زنگ زد کیف پولش رو جاگذاشته منم ساعت ۶ و نیم ۷ اومدم چون آخر هفته بود دیگه می‌خورد به تعطیلات و مجبور شدم بیام، میگه که چون راننده ی رئیسه یکدفعه رئیس میگه ببرتش دماوند اونم سریع میره کیف پولش جا میمونه و شوهرم هم شب میره خونه امیر نامداری که دوستش هست تا فوتبال ببینه و ۶ صبح میاد. 

خانم صابری سردفتره رئیس هم برای امضای گزارشش میاد. 

ابی از زنش میپرسه رفتی بازجویی اما زنش جواب درستی نمیده بهش و چون باردار بود درباره تخت و کمد بچه صحبت میکنه.

برای چندمین بار تو کارخونه دوباره دعوا میشه و امیر میره برای جداکردنشون.

پلیس از امیرنامداری هم بازجویی میکنه، می پرسه ابی اونشب اومده پیشش؟ اونم توضیح میده که برای تماشای فوتبال اومده، اما وسط بازی رفت. پلیس می پرسه پس چرا به خانمش گفته صبح رفته، امیر میگه نمیدونم با ماشین شرکت رفت.

خانم صابری میره اتاق رئیس و بهش توضیح میده که بقیه میگن دزدی کار ابی جندقی هست. رئیس میگه همین جا فیصله بدیم یا بره کلانتری؟ صابری میگه کسی که سه بار دزدی کرده پس میدونه جنس رو کجا بفروشه بخاطر همین بعد از دو روز چیزی دستمون رو نمیگیره، اگه همین جا فیصله بدیم دوباره یه ماه دیگه دزدی ادامه پیدا میکنه و میگن فوقش اخراج میشیم ولی پلیس و کلانتری و زندان بقیه رو هم میترسونه. پلیس ابی رو دستبند میزنه و میبره کلانتری. هرچی زنش داد و بیداد میکنه فایده نداره، میره سراغ نامداری و میگه تو رفیقی؟ نباید بهم میگفتی این زودتر از خونه تو رفته. امیر میگه زنگ میزدم چی میگفتم؟ حالا چه فرقی داره؟ مارال میگه فرقش اینه که اینجا بین کارگرها ازش سوال جواب میکردن نه بین یه مشت دزد و قاتل تو یه چیزی میدونی نمیگی. گوهری میاد و مارال رو میبره اتاق خودش.

بیرون کارخونه نشون میده شاهین بابت کاری که کرده از رئیسش دستمزد کلانی میگیره و حالش کلی خوب میشه.

ابی تو کلانتری بود، پلیس بهش میگه اگه درست حرف نزنی مجبور میشی امروز و فردا رو اینجا بمونی پس درست حرف بزن، ابی میگه همه چیز رو میگم و شروع میکنه توضیح دادن که چرا از پنجره پریده بیرون. اما قبلش میگه که اینا رو که تعریف کنم شما باور نمی کنید اگه کسی به خودم بگه من میگم ایستگاه منو گرفته. پلیس میگه تو بگو شاید باور کردم. ابی تعریف می کنه داشتم میرفتم خونه دیدم فندکم نیست گفتم کار موسی بچه های اون سالنه، از پنجره پریدم که برم برش دارم تا صبح اومد ببینه بخوره تو پرش. پلیس میگه تو الان انتظار داری من باور کنم؟ ابی میگه منم همینو میگم کلا این بشکه اونقدر سنگینه تو جیب که جا نمیشه؟ تازه بخواد از پنجره رد بشه، همون آدمی که دیده من پریدم تو نگفته من دست خالی بودم؟ من اونقدر آدم مطمئنی ام که رئیس جونش رو داده دست من. پلیس میگه این به دست فرمونت مربوطه نه دست کجیت.

ابی میگه تازه من شب قبل دزدی اونجا بودم شب دزدی که نبودم. پلیس می پرسه شب دزدی کجا بودی؟ ابی میگه از ویلای رئیس میومدم رفتم خونه امیر فوتبال ببینم، دقیقه ۴۴ گل سوم رو زدن کل کل ما شروع شد، منم بهونه کردم مارال تنهاست اومدم بیرون. دیدم باک ماشین خالیه بردم پمپ بنزین، اما موقع برگشت ماشین روشن نشد، ماشین رو هل دادیم کنار پمپ بنزین، بعد دیدم زیر ماشین خیسه، فکر کردم واتر پمپ هست باز کردم دیدم پوسته اش باید عوض بشه. توضیح میده که تا ۵ صبح اونجا بوده. پلیس میگه پس چرا به زنت گفتی خونه امیر بودی؟ ابی میگه من به شما میتونم بگم تا صبح تو پمپ بنزین بودم می تونید برید دوربین ها رو چک کنید به زنم که نمیتونم بگم. بعد میگه زنگ بزنن رسول تعمیرگاه آدرس پمپ بنزین رو بگیرن.

امیر زنگ میزنه مارال حالش رو بپرسه و ازش عذرخواهی میکنه و میخواد یه چیزی بگه اما مارال گوشی رو قطع میکنه.

از کلانتری زنگ میزنن به رسول و آدرس پمپ بنزین رو بپرسن، اما رسول میگه اصلا ابی رو نمیشناسه. پلیس هم مجبور میشه ابی رو شب نگه داره‌ و بازداشتش کنه.

شاهین میره باشگاه بیلیارد زیرزمینی، اونجا امیر نامداری، گوهری و خانم صابری هم بودند و شاهین در حضور اونها کیف رو باز میکنه و پولها رو روی میز میریزه...

کنکل

دانلود قسمت اول سریال کنکل

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه

آخرین اخبار