خلاصه داستان سریال جان سخت قسمت ۱۶ + دانلود قسمت ۱۶ سریال جان سخت

خلاصه قسمت شانزدهم و لینک دانلود قسمت شانزدهم سریال جان سخت را در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد برایتان آورده ایم که خواهید خواند.

خلاصه داستان سریال جان سخت قسمت ۱۶ + دانلود قسمت ۱۶ سریال جان سخت
صفحه اقتصاد -

سریال جان سخت در ژانر اجتماعی در سال ۱۴۰۳ از شبکه خانگی و پلتفرم فیلم نت منتشر می شود، در این سریال بازیگرانی چون فرهاد اصلانی، مهرداد صدیقیان، امیرحسین هاشمی، مجتبی پیرزاده، الناز حبیبی، ماهور الوند، مجید یوسفی، نسرین مقانلو، مسعود کرامتی و... حضور دارند. خلاصه داستان قسمت شانزدهم سریال جان سخت را در ادامه این مطلب می خوانیم.

خلاصه قسمت ۱۶ سریال جان سخت

در باز میشه اشکان در کمال ناباوری در حالی که از خبر رفتن هانیه حالش بد بود می بینه فرزاد وارد اتاق شده، بلند میشه و همدیگه رو بغل می کنند، فرزاد برای اشکان تعریف می کنه که اونروز چه اتفاقی افتاد و ثریا تو روز اجرای حکم به قاضی میگه شوهرم نامه ای نوشته و گفته اگه تا روز اجرای حکم نبود من به شما بگم که دلش می خواست زودتر رضایت بده ولی به حرمت من صبر کرد، به روح وحیدم قسم تا همین دیشب می خواستم قصاص کنم اما نصفه شب که از خواب بیدار شدم پاهام لرزید، تا الان چی گذشته بر من و بعدش چی میگذره بماند ما از خون بچه ام گذشتیم ولی یه شرط دارم، اینا از اون محل باید برن یه جایی که دیگه نبینیمشون و هیچ کس هم ازشون خبر نداشته باشه و همه فکر کنن که این امروز اعدام شده، قاضی میگه من خودم ترتیبش رو میدم. بعد ثریا یکی میزنه تو گوش فرزاد و میگه وحید من کو پسر من کو؟ فرزاد تعریف میکنه که بابام خونه رو میفروشه و از محل میره، هیچ ردی هم از خودشون نمیذارن، اشکان میگه منم دنبالشون گشتم کسی خبر نداشت. فرزاد میگه بابام پول خونه رو میده آقا ناصر، اون شریک فراری احمد هم دستگیر میشه و برمیگرده احمد آزاد میشه. بعد میگه آقا ناصر خیلی مردِ فقط پول دیه قانونی رو برداشت و بقیه رو برگردند و باهاش یه کار واسه وحید و حامد راه انداخت وگرنه اونم برنمی‌داشت. منم بعد از چند وقت آزاد شدم و الهام همه جریان شما رو برام تعریف کرد، وقتی شنیدم گفتم کاش مرده بود و اعدام میشدم این اتفاقات رو نمی شنیدم، داشتم دیوونه میشدم، رفتم سر خاک وحید و شاهین، چرا من باید زنده باشم و این دو تا بمیرن، چند بار یواشکی اومدم آمارتو از بیمارستان گرفتم. اشکان میگه باورم نمیشه که کنار همیم ، راستی از نگار خبر داری؟ فرزاد میگه یه بار با ترس رفتم از دور دیدمش دلم میخواست برم پیشش اما ازش خجالت کشیدم، آخرین بار می خواستم خودم رو بکشم اما یه چیزی منو نگه داشت منو ببر پیش اونیکه شما فرستاد قشم. اشکان میگه اون به ما دروغ نگفت، ما الماس رو پیدا کردیم، فرزاد میگه چه فرقی داره منو ببر پیشش، بخاطر رفیق هام‌. اشکان و فرزاد میرن قشم. میرسن دم خونه مهران، در رو باز می‌کنند میرن داخل، می بینند کسی نیست. فرزاد گوشی نگار رو از توخونه پیدا می کنه، میشینن فیلم هایی که تو قشم اشکان و بچه ها از خودشون گرفتن می بینن و اشک می ریزن. شب میشه صدای در میاد، خانم همسایه میاد و یه سری وسایل برای غذاخوری می بره، تصمیم می گیرن تا فردا صبح صبر کنند اگه مهران نیومد برن آمارشو از همین خانم بگیرن. صبح میشه، میرن پیش زن همسایه و بهشون میگه مهران با قایق توریست می گردونه شاید هفته ای یکبار بیاد، آدرس میگیرن میرن سراغ مهران.

جان سخت

کنار دریا فرزاد میگه تا صبح نخوابیدم داشتم ویس های نگار رو گوش میکردم که اونموقع برام میفرستاده، اشکان میگه نگار ار ته دلش دوستت داره اونموقع که نبودی اینو فهمیدم، بعد با یه حسرتی میگه خوشبحالت. فرزاد از هانیه میپرسه، اشکان میگه اونقدری که اون برای من مهم بود من نبودم، اون میخواست هرجور شده بره چی میشد یه خداحافظی می‌کرد حداقل اینقدر درد نمی کشیدم. من خیلی دارم اذیت میشم همش فکر میکنم شاهین و حمید منو می بینن.

مهران با قایق میرسه، اشکان میگه همونطور که طی کردیم میریم جلو ، عصبانی نشو.

فرزاد میره به مهران میگه ما می خواستیم بریم وسط آب گفتن با قایق مهران بریم، خیلی منتظر شدیم بیای، مهران میگه بعد از نهار، فرزاد میگه من و رفیقم پرواز داریم دیر میشه، پول بیشتری بهت میدم. اشکان صورتش رو پوشونده بود تا مهران اونو نشناسه. مهران میگه رفیقت نینجاست چرا اینطوره ؟ فرزاد ازش می خواد یه ساحل مشتی پیدا کنه برن خوش بگذرونن. سوار میشن میرن یه ساحل خلوت، مهران قایق رو می بنده، اشکان میگه ساعت ۲ بریم قهوه خونه موسی؟ مهران میگه واسه چی؟ اشکان میگه یه سنگ دارم توی یه چاهیه می خوام منفجر کنم آهان تو نمی شنوی دفترچه ات رو اوردی؟ مهران شوکه میشه میفهمه قضیه چیه می خواد فرار کنه، فرزاد می‌گیرتش و با مشت میزنتش، مهران میگه من خبر نداشتم شهرام گفت اینکارها رو کنم. غلظ کردم بیا صدای شهرام رو بشنوی، ویس شهرام رو براشون میذاره و می‌فهمن که شهرام گفته بود که این کار رو کنن. اشکان میفهمه که همه چیز زیر سر شهرام بوده. مهران میگه اصلا برو پیش پلیس من یه ماه زندون بودم تا فهمیدن کار من نبوده. فرزاد میگه شهرام کجاست؟ مهران میگه نمیدونم، به قصد کشت مهران رو میزنه و سرش رو میکنه زیر آب میگه بگو شهرام کجاست وگرنه خفه ات می کنم. 

فرزاد و اشکان میرن پیش همون چاه، کمی می مونن و اشک میریزن، فرزاد میگه شهرام رو پیدا کن. اشکان میگه پیداش می کنیم.

فرزاد و اشکان برمیگردن تهران میرن دم خونه شهرام، مژگان میاد خونه، ازش می پرسن شهرام کجاست میگه نمیدونم یکسال ازش جدا شدم اون تلفنش رو جواب نمیده. فرزاد عصبانی میشه و میگه در رو باز کن من اینجا نشستم تا شوهرت بیاد. مژگان زنگ میزنه پلیس، میرن کلانتری. فرزاد میگه منو بازداشت کنی میام بیرون می فهمم شوهر بی ناموست کجاست. مژگان میگه این دو نفر جلوی شما دارن تهدید میکنن من رضایت نمیدم، اشکان عذرخواهی میکنه، قول میده که دیگه مزاحم نشن. مژگان میگه تعهد بدن رضایت میدم.

تفلیس- گرجستان

نشون میده تو کازینو بساط شرط بندی و نیلوفر برنده میشه، صاحب کازینو میگه بهش بگن بیاد باهاش بازی کنه اما نیلوفر میگه امروز نه و بمونه فردا. صاحب کازینو شهرام بود...

دانلود سریال جان سخت قسمت ۱۶

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه

آخرین اخبار