خلاصه داستان قسمت ۳۵ سریال طوبی از شبکه یک همراه با پخش آنلاین

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد شما شاهد خلاصه داستان قسمت ۳۵ سریال طوبی از شبکه یک سیما می باشید، همراه ما باشید.

خلاصه داستان قسمت ۳۵ سریال طوبی از شبکه یک همراه با پخش آنلاین
صفحه اقتصاد -

سریال «طوبی» به کارگردانی سعید سلطانی و تهیه کنندگی سید حامد حسینی بعد از سریال «فراری» از اواسط مرداد ۱۴۰۳ به روی آنتن شبکه یک سیما رفته است. هومن برق نورد، امین زندگانی، فرهاد آئیش، شبنم قربانی، فریبا متخصص، رامین راستاد، سودابه بیضایی، پرویز فلاحی پور و رحیم نوروزی از بازیگران سریال طوبی هستند. این سریال هر شب از شنبه تا چهارشنبه ساعت ۲۲:۱۵ از شبکه یک سیما پخش می شود. 

خلاصه داستان قسمت ۳۵ سریال طوبی

سر میز شام آنیه که حسابی تو فکره به فخرالدین میگه کارخونه نبودی چند روزه کم میای اتفاقی افتاده؟ چیزی هست که من نمی‌دونم؟ فخرالدین میگه نه چیزی نیست مگه باید چیزی شده باشه؟ آنیه میگه نمی‌دونم احساس کردم اتفاقی افتاده گفتم اگه چیزی شده منم بدونم بهتره بالاخره همه فکر می‌کنن ما یه خونواده‌ایم اگه از بقیه بشنوم و جا بخورم خیلی بد میشه طوبی میگه نه چیزی نیست اگه بود می‌گفت به منم چیزی نگفته و به خوردن غذاشون ادامه میدن. فردای آن روز طوبی و فخرالدین به همراه مصطفی به محل قراری که با ضیاء و پریزاد گذاشتن میرن.

تو خونه ضیاء به بهونه بردن پریزاد به دکتر از خونه می‌خوان برن شیث با دیدنشون از  ضیاء می‌پرسه کجا دارین میرین؟ ضیاء میگه پریزادو دارم می‌برم دکتر شیث میگه کار زیاد داریم این کارو بسپار به مادرت بزار با هم برن ضیاء میگه کار زیادی نمی‌بره می‌برم و سریع میام سپس از اونجا میرن. آنها به محل قرار میرن و ضیاء از پریزاد خداحافظی می‌کنه و به فخرالدین میگه مراقب باش و خودش سریعا به طرف محل کار میره. شیث تو خونه قبل از رفتن به محل کار گاوصندوقو نگاه می‌کنه که می‌بینه مدارک پریزاد تو گاوصندوق نیست که جا می‌خوره و به زنش میگه که تو از گاوصندوق چیزی برداشتی؟ مدارک هاله نیست! اون میگه نه من چیزی برنداشتم حتماً خوب نگشتی و شروع می‌کنه به گشتن تو گاوصندوق شیث با به هم ریختگی سریعا خودشو به محل کارشون می‌رسونه.

وقتی اونجا می‌رسه به ضیاء اشاره می‌کنه تا دنبالش بیاد او ازش می‌پرسه که هاله کجاست؟ ضیاء میگه رفته بود دکتر الان دیگه باید رسیده باشه خونه میگه چیزی شده؟ شیث بهش میگه زنگ بزن بپرس ببین رسیده یا نه او به خونه زنگ می‌زنه ناچاراً که مادرش بهش میگه هنوز نیومده شیث نگرانش بیشتر و به این قضیه مشکوک میشه. او به ضیاء میگه حاضرشو باید بریم و به طرف کارخانه راه می‌افتند. فخرالدین پریزاد و طوبی به همراه مصطفی را به فرودگاه رسانده وقتی از گیت می‌خوان رد بشن طوبی می‌بینه که فخرالدین قرار نیست بیاد و ازش می‌پرسه که پس تو چی؟ منم نمیرم تا تو بیای! فخرالدین میگه نمیشه اگه الان بیام آبروی آنیه همه جوره میره باید یا راضیش کنم باهام بیاد تهران یا قانونی ازش جدا بشم که آبروریزی نشه با اومدنم. او بالاخره طوبا را راضی می‌کنه تا با پریزاد راهی بشه و خودش به طرف کارخانه راه می‌افته.

شیث و ضیاء پیش آنیه رفتند و او با عصبانیت ازش می‌پرسه شوهرت کجاست؟ آنیه میگه رفت جایی کار داشت الان برمی‌گرده او میگه با زن و بچش و عروس من فرار کرده و بعد از سرزنش کردنشون از اونجا میرن به سمت فرودگاه. فخرالدین به کارخانه می‌رسه که آنیه می‌پرسه تو اینجا چیکار می‌کنی؟ دیدم که داشتی با طوبی می‌رفتی فخرالدین بهش میگه که موندم تا با تو برم یا باهام میای یا انقدر می‌مونم که راضی بشی بیای! انیه میگه من هیچ جا نمیام. شیث به موقع می‌رسه و قبل از بلند شدن هواپیما آنها را از هواپیما پیاده می‌کند.

فخرالدین و آنیه وقتی به خانه میرن می‌بینن که شیث به همراه طوبی و پریزاد تو سالنن. طوبی جوری وانمود می‌کنه که همه چیز زیر سر اونه و هیشکی از این ماجرا خبر نداشته و می‌خواسته با خواهرش بره پیش دیبا و سریع برگردن و ازشون معذرت خواهی می‌کنه شیث میگه مقصر اصلی فخرالدین و ضیاء هستند که عرضه نگهداری از زنشونو ندارن تو هم تاوان کارتو میدی از این به بعد نمی‌تونی با خواهرت حرف بزنی نه ببینیش! و از اونجا میرن. جنگ ایران و عراق شروع شده و همگی حسابی مضطرب و نگرانند که چی میشه.....

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه