خلاصه داستان قسمت ۴ سریال تمام رخ از شبکه سه سیما + عکس

برای دوستداران سریال های ایرانی خلاصه داستان قسمت 4 سریال تمام رخ را در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد قرار داده ایم. با ما همراه باشید. زمان پخش سریال تمام رخ از شبکه سه سیما نیز مانند دیگر سریال های شبکه سوم در ساعت ۲۰:۴۵ هر شب خواهد بود.

سریال ۳۰ قسمتی « تمام رخ » به نحوی در ادامه سریال قبلی ابوالفضل صفری یعنی «سرجوخه» ساخته شده است و داستان آن در همان فضای گروه های شرط بندی، قمار و پول شویی های کلان اقتصادی می گذرد و گویا صفری می خواهد تا با موضوع تروریسم اقتصادی، سه گانه خود را کامل کند؛ سه گانه ای که پیش تر با احمد معظمی و با موضوع امنیتی ساخته بود.

خلاصه داستان قسمت 4 سریال تمام رخ

ناهید در تراس خانه ایستاده که شیبانی خودش را از پشت بهش نزدیک می کنه و به نظر میاد قصد کشتنشو داره که ناهید زودتر متوجه میشه و جلوش می ایسته…
شیبانی به او میگه من همه چیز و با چنگ و دندون به دست آوردم، حالا تو مثل افعی افتادی رو ثروت من.

ناهید میگه تو پادوی پدر من بودی، همه زندگیشو با کلاهبرداری ازش گرفتی، حالا بازی که تو شروع کردی و من تموم می کنم و به داخل اتاقش میره، بعد هم به اتاقش میره و چمدونش را جمع می کند…
به محض بیرون اومدن، شیبانی را روی زمین می بیند و می ترسه، پیمان به او زنگ می زنه که ناهید میگه فکر کنم شیبانی مرده که او میگه اول به اورژانس زنگ بزن تا من خودمو به اون جا برسونم…

ناهید در بیمارستان است که پیمان خودش را به اون جا می رساند، دکتر به ناهید میگه مریضتون سکته کرده و سرطانش اوضاع را پیچیده تر می کند…
پیمان آدرس محمدحسین را ناهید می خواد که او میگه محمدحسین حتی خواهرشم یادش نمیاد و بهتره نری سمتش…

پیمان با معلمش حرف می زنه و پای قرص و دارو به میان میاد که او میگه برات تهیه می کنم، پیمان هم قول میده فردا استانبول باشه…
فریبا و برادرش با هم به بیمارستان می رسه که فریبا کلی داد و بیداد به خاطر نبودن دکتر می کنه و بعد هم به پیمان میگه دارم سعی می کنم درباره ات خوب فکر کنم و میره…

پیمان با مسعود تماس گرفته و درباره سفرش به ترکیه میگه، مسعود حرف او را باور نمی کنه و میگه بلاخره می فهمم که چرا واقعا داره میره ترکیه…
موقع برگشت از بیمارستان، پیمان به فریبا میگه که من قصد رفتن به ترکیه رو دارم تا دارو ها رو برات گیر بیارم که اولش فریبا میگه منم میام ولی با فهمیدن این که او ماموریت داره رضایت میده و میره…
پیمان در حال حرف زدن با همون معلمش است که فریبا میره پایین قرص بخوره و دوباره درباره ترکیه با پیمان حرف می زنه که پیمان میگه بعد از کرونا سه تایی با آوا میریم…

گذشته…
تولد ناهید…
شیبانی برای او یک تولد دو نفره گرفته و هدیه اش هم ماشین است، آن دو گرم صحبت هستند که دو تا دخترای شیبانی به اون جا میرن و کلی تیکه بار ناهید می کنند…

پیمان آماده شده و حسابی به خودش می رسد، مسعود هم بهش زنگ می زنه و میگه کارای مرخصیت درست شد، هواتو دارم ولی نه اونجوری که تو هوای من رو تو سفر فرانسه داشتی بعد هم تلفن را قطع می کند…
پیمان بلاخره به ترکیه می رسد و به هتل می رود، برژیت باهاش تماس می گیره و میگه پرواز منم تازه نشسته، فکر کنم بتونیم شام همو ببینیم…

همه در بیمارستان هستند، فرناز به فریبا میگه بابا داره می میره و سراغ پیمان را می گیره…
فریبا هم با توپ و تشر به پیمان زنگ می زنه که او میگه دارو هارو گرفتم، فقط فردا میان ایران و او هم میگه امیدوارم دیر نکنی و میره…
پیمان با یک شاخه گل به دیدن برژیت رفته، برژیت شروع به فارسی صحبت کردن می کنه و او میگه به خاطر این که مدتی عضو ارتش فرانسه بودم، تو افغانستان فارسی یاد گرفتم و با هم کنار ساحل راه می رن و حرف می زنند…

ناهید به خانه برگشته است، با آقای میرزایی تماس می گیره و درباره وصیت نامه و صلح نامه با او حرف می زنه…
فریبا با فرهاد تماس گرفته و درباره کار و بارش باهاش حرف می زنه و میگه من شام درست کردم، بیا این جا…
فرهاد اولش کمی مقاومت می کنه ولی با اصرار های فریبا قبول می کنه و میره…

پیمان و برژیت در حال قدم زدن و خرید کردن هستند که فریبا با او تماس می گیره…
پیمان شروع به حرف زدن می کنه که یهو برژیت پیمان و صدا می کنه، فریبا متوجه میشه اما پیمان میگه این جا شلوغه و اشتباه کردی…
بعد از قطغ کردن تلفن پیمان از برژیت می خواد دیگه موقع صحبت کردن چیزی نگه و او هم میگه متوجه ام و بعد هم می پرسه با عشق ازدواج کردی که ک پیمان کمی نگاهش می کنه و بعد هم سوالش و با سوال جواب میده….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال تمام رخ از شبکه 3 سیما + عکس