خلاصه داستان قسمت ۱۴ سریال تمام رخ از شبکه سه سیما + عکس

برای دوستداران سریال های ایرانی خلاصه داستان قسمت 14 سریال تمام رخ را در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد قرار داده ایم. با ما همراه باشید

خلاصه داستان قسمت 14 سریال تمام رخ از شبکه سه سیما + عکس

برای دوستداران سریال های ایرانی خلاصه داستان قسمت 14 سریال تمام رخ را در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد قرار داده ایم. با ما همراه باشید. زمان پخش سریال تمام رخ از شبکه سه سیما نیز مانند دیگر سریال های شبکه سوم در ساعت ۲۰:۴۵ هر شب خواهد بود.

سریال ۳۰ قسمتی « تمام رخ » به نحوی در ادامه سریال قبلی ابوالفضل صفری یعنی «سرجوخه» ساخته شده است و داستان آن در همان فضای گروه های شرط بندی، قمار و پول شویی های کلان اقتصادی می گذرد و گویا صفری می خواهد تا با موضوع تروریسم اقتصادی، سه گانه خود را کامل کند؛ سه گانه ای که پیش تر با احمد معظمی و با موضوع امنیتی ساخته بود.

خلاصه داستان قسمت 14 سریال تمام رخ

کلید ساز به در خانه ناهید رفته و قفل را عوض می کند، محمدحسین اون جاست و کنار ناهید تا کمکش کنه و در آخر میگه تعویض قفل برای امنیت این خونه بزرگ کافی نیست که همون موقع از آگاهی زنگ می زنند و خبر میدن که دزد طلا ها پیدا شده و او با کاغذ خرید ها به اون جا بره.

مسعود به آزمایشگاه رفته است و متوجه میشه کس دیگری جایگزین پیمان برای فرصت مطالعاتی پاریس شده است و عصبی به اتاقش میره که از آگاهی به او هم زنگ می زنند تا برای مشخص کردن وضعیت طلا ها برود.

مسعود شروع به زنگ زدن به پیمان می کند ولی او پاسخ گو نیست و همراهش دائما میره روی پیغام گیر.
با جواب ندادن های مداوم پیمان، مسعود به لیلی زنگ می زند و میگه سریعا باید بریم سفر و به دادگاه نمیره.
بچه های شیبانی از این که ازشون رفع اتهام شده حسابی برای ناهید کری می خونند ولی او اهمیت چندانی نمیده و محمدحسین هم دائما ازش حمایت می کنه.

پیمان در اتاق بازجویی نشسته و مسئول پرونده اش به اون جا میره و درباره جرم هایی که کرده دوباره باهاش حرف می زنه و میگه تو به مردم ایران خیانت کردی که پیمان میگه زندانیم کنید، نمی خوام با کسایی رو به رو بشم که ازم می پرسن چرا این کار و کردی و کمک می خواد که آقای بازجو دوباره بش کاغذ میده و میگه از اول همه چیز را بنویس تا ما بفهمیم تو چیکار کردی و کاری بشه کرد.

مسعود ترسیده به خونه رفته و لباساشو جمع می کنه تا زودتر با همسرش برن که دست پلیس ها بهشون نرسه.
پلیس های پرونده پیمان درباره همکاری با برژیت و سفید نگه داشتن پیمان با هم حرف می زنند.
فریبا و فرهاد و فرناز با هم به خانه رفته اند که فریبا قبل از داخل رفتن با پیمان تماس می گیره و میگه لطفا تمام بحث و دعوا ها رو کنار بذار و با من تماس بگیر.

پیمان گوشه اتاقش نشسته که مسئول پرونده اش پیشش میره و میگه پیش سازه ها برای سفت تر شدن جای تو سالم بودن و بعد هم لپ تاپش و بهش میده تا به مکس اعلام کنه که حالش خوبه و سالم به ایران رسیده، خودش هم بالای سرش می ایستد تا هم پیام او را چک کنه و هم بهش بگه چی برای مکس بنویسه.
پیمان حسابی از گذشته ای که داشته و مخمصه ای که توش افتاده در رنج و عذابه و مامور مسئول پرونده اش بهش میگه نا امیدی می کشتت و میره.

لیلی و مسعود سوار بر ماشین در حال رفتن به خانه پدری لیلی هستند که مسعود پر از کینه با فریبا تماس می گیره و قضیه ارتباط پیمان و برژیت را به او میگه که فریبا حسابی حالش خراب میشه و غذاشو ول می کنه و میره.
از طرف پلیس های مسئول پرونده پیمان حکم دستگیری مسعود ابلاغ میشه.

فریبا در اتاق و تنهایی به ویس و فیلم هایی که مسعود درباره خیانت پیمان براش فرستاده نگاه می کنه و مشخصه که حالش هیچ خوب نیست.
لیلی و مسعود در حال اتوبوس سوار شدن هستند که پلیس ها به سراغشون میرن و دستگیرش می کنند.
مامور پرونده پیمان بهش خبر دستگیری مسعود و این که او همه چیز را به فریبا لو داده میگه و دوباره ازش می خواد حرف بزنه تا شاید بشه کاری براش کرد.

فریبا با فهمیدن موضوع خیانت پیمان حالش خوش نیست و بدون مقصد در خیابان ها راه می رود.
مسعود و لیلی در کلانتری نشسته اند، مسعود بازداشت شده و لیلی هم بی مهابا گریه می کند.
مهرداد به فرناز زنگ زده و ماشین جدید خریده و به دنبالش رفته تا با هم آشتی کنند و فرناز هم با دیدن ماشین جدید آشتی می کنه و میره.
لیلی با فریبا تماس گرفته و میگه مسعود را گرفته اند، اونم به جرم طلا های دزدی که شوهر شما بهش داده بود، فریبا باز هم حالش بدتر میشه اما آدرس خونه پدریش را بهش میده تا از ناهید رضایت بگیره.

ناهید با ماشین در حال رفتن به داخل حیاط است که از آینه وسط لیلی را می بیند و به سمتش می رود.
ناهید از ماشین پیاده میشه و از او می پرسه کیه که لیلی خودش و معرفی می کنه و با هم شروع به حرف زدن می کنند و ناهید با فهمیدن این که دزدی طلا ها کار پیمان بوده حسابی بهم می ریزه و بدون این که به التماس های لیلی گوش کنه به داخل خونه میره.
آوا در حال خوردن صبحانه است و فریبا هم کنارش نشسته که گوشیش زنگ می خوره و پیمان پشت خط است، پیمان شروع به حرف زدن می کنه اما فریبا هیچی نمی گه که بعد از چند دقیقه تلفن را قطع می کند و به دستشویی میره تا در تنهایی و به دور از چشم آوا گریه کند.

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال تمام رخ از شبکه 3 سیما + عکس

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار مرتبط سایر رسانه‌ها
    اخبار از پلیکان
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان