خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال تمام رخ از شبکه سه سیما + عکس

برای دوستداران سریال های ایرانی خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال تمام رخ را در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد قرار داده ایم. با ما همراه باشید.

خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال تمام رخ از شبکه سه سیما + عکس

برای دوستداران سریال های ایرانی خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال تمام رخ را در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد قرار داده ایم. با ما همراه باشید. زمان پخش سریال تمام رخ از شبکه سه سیما نیز مانند دیگر سریال های شبکه سوم در ساعت ۲۰:۴۵ هر شب خواهد بود.

سریال ۳۰ قسمتی « تمام رخ » به نحوی در ادامه سریال قبلی ابوالفضل صفری یعنی «سرجوخه» ساخته شده است و داستان آن در همان فضای گروه های شرط بندی، قمار و پول شویی های کلان اقتصادی می گذرد و گویا صفری می خواهد تا با موضوع تروریسم اقتصادی، سه گانه خود را کامل کند؛ سه گانه ای که پیش تر با احمد معظمی و با موضوع امنیتی ساخته بود.

خلاصه داستان قسمت ۲۱ سریال تمام رخ

ترکیه

برژیت در خانه است که ابراهیم و خلیل به اون جا میرن و او شوکه در را باز می کنه و ازشون می پرسه چجوری وارد ساختمون شدید و بابت قرار یهویی باهاشون دعوا می کنه که ابراهیم میگه نگران بودم کسی تعقیبت کنه برای همین مجبور شدیم این جوری بیایم.

برژیت بهشون میگه مکس این جا رو بلده و این کارتون خیلی پر ریسکه.

ابراهیم سریعا میره سر اصل مطلب و درباره امیلیا و نحو کارش باهاش حرف می زنه و بعد از گرفتن اطلاعاتی که لازم داره درباره رفت و آمدش به خونه مکس ازش می پرسه و برژیت یه جمله از آنائل میگه که ابراهیم بیشتر ازش سوال می پرسه و او هم میگه آنائل یکی از اشرافی های پاریسه و همه مال و اموالش و صرف بزرگ کردن بچه هایی مثل من می کنه و ابراهیم حرف ها را به سمت ازدواج او با لئو می بره و به صورت غیر مستقیم بهش می فهمونه آنائل نه با ازدواج او موافق بوده، نه از مرگ لئو ناراحت شده.

خانمی به اسم مرجانه، دختری به اسم فیروزه را به یک خونه می برد و میگه بچه کلی منتظرت بودن، بعد از اون همه دوستاش به سمتش میرن و کلی ازش استقبال می کنند.

اون خانم با دانیال به داخل ساختمون میره و میگه باید حواسمون به فیروزه باشه، نباید با بچه ها قاطی بشه ممکنه همه چی بره رو هوا و بعد هم به او میگه موضوع فرار این دختر و تو اینترنت ترند کن، برامون خیلی خوبه و بعد هم به بیمارستان میره تا به امیلیا خبر بده.

ابراهیم و مافوقش درباره آنائل با هم حرف می زنند و به دنبال این هستند که بفهمن او کیه.

مرجانه به دیدن امیلیا رفته و میگه حال اون دختر خوبه و بعد هم درباره این که باید چه کار هایی انجام بدهند، حرف می زنند و از او می خواد که همون پرستارش که باهاش حرف زده بود را هم زیر نظر بگیره و پرزنتش کنه.

برژیت در حال قدم زدن در خیابان است که مکس بهش زنگ می زنه و میگه برای تبادل لئو قراره برم اسلام آباد و بعد هم برای شام به صرف خوردن اسپاگتی او را به خونه اش دعوت می کند.

مسعود در خانه پای لپ تاپ نشسته و با لیلی درباره این که قصد داره از محل کارش انتقالی بگیره حرف می زنه که لیلی عصبی میشه و میگه همیشه سر خود عمل می کنی و بعد هم از خونه خریدن خواهرش میگه که یهو مسعود پای لپ تاپش میره و میگه بلاخره ایمیل دعوتم اومد و خوش حاله.

برژیت به خانه مکس رفته و با او شروع به گپ زدن می کنه و به محض این که مکس میره قهوه بیاره روش اسلحه می کشه و مرگشو تصور می کنه ولی سریعا اسلحشو توی کیفش می ذاره و شروع به فیلم گرفتن از خونه اش می کنه.

کمی بعد مکس با یه فنجون قهوه به سمتش میره و عکس آقایی را بهش نشون میده و میگه او آصف کارا، مرد شماره یک انرژی ترکیه اس و ادامه میده امیدوارم این چند روز مرخصی روال کار و از یادت نبرده باشه که برژیت میگه هر چی کار سخت تر باشه بیشتر خوشحال میشم و میره.

مرجانه دوباره به دیدن امیلیا رفته و درباره خانم پرستار باهاش حرف می زنه و امیلیا میگه الان وقت شکارشه و بهش یاد بده این جا کسی و پیدا کنه تا افرادی که خودکشی ناموفق داشتند و بهمون معرفی کنه.

پلیس ها محل نگهداری امیلیا را تحت نظر گرفته اند و درباره مرجانه هم کلی تحقیق کردند تا خبط و ربطشون بهم و پیدا کنند.

آذربایجان - باکو

مسعود در سفارت آمریکا با همون خانمی که مسئول مصاحبه با او است، حرف می زند و کمی از آزمایشگاه هدف و بزرگی جایی که در آن مشغول است، میگه و میره که اون خانم سریعا با مکس فورد تماس می گیره و همه چیز را بهش می گوید.

مسعود هم به هتل برگشته و همه چیز را تلفنی برای لیلی تعریف می کنه.

مرجانه به ساختمون رفته که همه دخترا او را بغل می کنند و دانیال و مرجانه هم کلی حرف درباره رهایی بهشون می زنند و ازشون می خوان به هیچ وجه به هیچ چیز خودشون پا پند نکنند تا لذت ببرند.

کمی بعد مرجانه و دانیال به داخل اتاق خودشون میرن و مشخص میشه مرجانه هم دنبال اینه تا بتونه از امیلیا پولی بگیره که یهو هما با پری میره تو و هما میگه قصد داشت یواشکی بره که مرجانه براش شروع به حرف زدن می کنه و او را حسابی از بیرون این ساختمون می ترسونه که پری به غلط کردن می افته و مرجانه هم برای تنبیه بهش میگه تا یه هفته کل لباس بچه ها رو می شوری.

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال تمام رخ از شبکه 3 سیما + عکس

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار مرتبط سایر رسانه‌ها
    اخبار از پلیکان
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان