خلاصه داستان قسمت ۳۶ سریال بی همگان

در این پست از صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۳۶ سریال بی همگان از نظرتان می گذرد.

خلاصه داستان قسمت 36 سریال بی همگان

در این پست از صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۳۶ سریال بی همگان از نظرتان می گذرد.
مهرداد به سر قرار با امیرعلی رفته و به او میگه که می خوام گوشی ارشیا رو برام باز کنی، امیرعلی اولش مقاومت می کنه ولی با اصرار های مهندس می پذیره و با فهمیدن این که او دیگر جایی برای موندن نداره، او را به داخل کارگاه خودش و رفیقاش راه میده…
بعد از داخل رفتن، مهرداد حسابی با آقا ابراهیم خوش و بش می کند و بعد از آن امیرعلی بهش میگه که برای هک سیستم گوهران باید یکی از رفیقام به اسم کیوان و راضی کنی و درباره باز کردن قفل گوشی هم با کسی حرف می زند و به خانه می رود…
مریم در خانه به استقبالش میره و بعد از آن امیرعلی با لیلا و میثم وقت می گذراند و کار هایی که میثم از پس آن بر نمی آید و براش انجام می دهد…
برادر ناتنی مهرداد، زن و بچه مهرداد را به خانه خودش برده و میگه خود مهرداد دم غروبی بهم زنگ زد تا شما رو بیارم این جا…
بعد از شام، امیرعلی کمی درباره بالا اومدن سایت با مریم حرف می زنه و میگه فردا قبل رفتن خودم ظرفارو می شورم و برای استراحت به اتاق خواب میره…
مانی تنها در حیاط نشسته که عموش به کنارش میره تا باهاش حرف بزنه و با فهمیدن این که او دلتنگ پدرش است، خودش را حفظ می کند و بهش کلی روحیه می دهد…
ارشیا به محل کار اسلان که حالا شاپور در آن مشغول است، رفته و با تحریکش او را وادار به این که یه بلایی سر امیرعلی و مهرداد بیاورد و شاپور هم میگه اول به عنوان پیش پرداخت این چک و پاس کن که همون چک ۲۰۰ میلیونی مهندس است و ارشیا هم قول چند برابر بهش می دهد…
الناز کاغذی را به اتاق امیرعلی برده و میگه لطفا نامه استعفای من و امضا کنید، امیرعلی هم بهش میگه که من هیچ وقت یادم نمیره، شما من و آوردین تو این کارخونه ولی به جای این که کمکم کنید با خسروی هم دست شدین و جای استعفا، باید بگم که اخراجید…
الناز عصبی میگه اگر پدرم بفهمه بی چاره ات می کنه که امیرعلی میگه پدرت خیلی هم موافقه و بعد به رسول زنگ می زنه تا الناز با پدرش حرف بزنه…
الناز بعد از شنیدن صدای پدرش از گوشی امیرعلی عصبی میشه و میگه من مهشید و مانی رو می فرستم شهرستان و خودم میرم امریکا پیش مادرم، دیگه هم با شما کاری ندارم و بعد از پرت کردن گوشی امیرعلی می رود…
کیوان
امیرعلی و مریم با پسر فاطمه بازی می کنند و همگی خیلی خوشحالند، آقا قاسم بچه را از دست آن ها می گیره و پیش بچه ها می بره و اونا هم با ذوق بهش نگاه می کنند…
کیوان خوش حال داد می زنه و میگه بلاخره شاه ماهی افتاد تو تور و بلافاصله به امیرعلی زنگ می زنه، امیرعلی هم میگه این مدارک باید بیوفته دست پلیس و کیوان هم به مهندس میگه هیچ کپی برای شما نمی گیرم، الان هم باید صبر کنید تا امیرعلی بیاد…
مهرداد عصبی از جاش بلند میشه و با چند تا ضربه کیوان را بیهوش می کند و با برداشتن لپ تاپش می رود از یک باجه تلفن عمومی، به بهرام زنگ می زنه و تهدیدش می کنه که اگر تا ۲۴ ساعت دیگه ۳ میلیون دلار به حساب ارزیم نریزی به پلیس همه چی و لو می دهم و تلفن را قطع می کند….
امیرعلی در خانه سوئیچ رضا را ازش می گیرد تا به کارگاه برود که قبل از سوار ماشین شدن تو کوچه، شاپور محکم بهش می زند و می رود…

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار مرتبط سایر رسانه‌ها
    اخبار از پلیکان
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان