خلاصه داستان قسمت ۳۵ سریال بی همگان

در این مطلب خلاصه داستان قسمت 35 سریال بی همگان به کارگردانی بهرنگ توفیقی که هر شب از شبکه سه سیما پخش می شود، را می خوانید، با ما همراه باشید.

خلاصه داستان قسمت 35 سریال بی همگان

در این مطلب از صفحه اقتصاد، خلاصه داستان قسمت 35 سریال بی همگان از نظرتان می گذرد، سریال بی همگان هر شب حدود ساعت 8 و نیم تا یک ربع به 9 از شبکه سه پخش می شود و تکرار آن نیز در ساعت های 1:30 بامداد، 10 صبح و 14:30 روز بعد روانه آنتن می شود .

در خلاصه داستان قسمت 35 سریال بی همگان می خوانید که:

امیرعلی با دکتر تقوی درباره خرابکاری ارشیا حرف می زند و حدس می زنه که او هم گمون می کنه الناز هم باهاش هم دست بوده باشد …

امیرعلی و مریم در حال اسباب کشی هستند، فاطمه دردش گرفته و رضا می خواد او را به دکتر ببرد و نگرانش است، آن ها مشغول کار هستند که ارشیا به او زنگ می زنه و میگه می خوام ببینمت …

امیرعلی کمی بعد به آن جا می رود و ارشیا دوباره به ننه من غریبم بازی می زند و خودش را مظلوم نشان می دهد، امیرعلی زیاد بهش راه نمیده که او میگه من به اصرار مهندس یوسفیان این کار و کردم، اصلا از شرط و شروط خود مهندس برای ازدواج با دخترش بوده …

امیرعلی اصلا روی خوش بهش نشون نمیده و میگه من باهات هم دست نمی شم، که ارشیا تهدیدش می کنه اگر اون فیلم بیوفته دست پلیس، می کشتش و سوار ماشینش میشه، امیرعلی هم بی توجه به او می رود …

رضا به امیرعلی زنگ می زنه و میگه فاطمه رو بردن بیمارستان، همه در بیمارستان منتظر هستند که او از راه می رسه و ریحانه خانم بهش میگه، پسر فاطمه به دنیا اومده و کمی بعد رضا با عمس بچه پیششون میره …

ارشیا به دیدن الناز رفته و بهش میگه سوار ماشین بشه تا با هم حرف بزنند که او قبول نمی کنه، ارشیا از ماشین پیاده میشه و شروع به بحث با الناز می کنه و بهش توهین می کنه …

مانی کمی بعد به جمعشون اضافه میشه و با او بحث می کنه که ارشیا به مانی میگه اون موقع که خواهرت داشت ازم خاستگاری می کرد باید میومدی نه الان تا او را عصبی کنه، اما الناز دستش را می گیرد و با خودش به داخل می برد …

امیرعلی به دیدن مهندس یوسفیان رفته و حرف های ارشیا را بهش می زند، او دنبال این است که مهندس بهش یک دلیل منطقی بگه تا باور کنه کار او نبوده است که مهندس براش توضیح میده و او نگران میگه ارشیا به سیم آخر زده و ممکنه بره پیش پلیس و جاتون و لو بده که او میگه من از پلیس نمی ترسم و اگر به مدارک هایی که از گوهران می خوام برسم خودم، خودمو به پلیس معرفی می کنم و امیرعلی هم قبول می کنه و میگه به خاطر آقا ابراهیمم که شده سیستمشون و هک می کنم …

پویان با برادرش بهرام درباره سرمایه گذاری تو دبی حرف می زند که ارشیا از راه می رسه و با کینه ای که از الناز و مهندس یوسفیان کرده می خواد تلافی کنه و به نظر میاد قصد داره جای مهندس را لو بده …

امیرعلی با رفیقاش درباره کمک به مهندس صحبت می کنه و آقا رسول میگه من آشنایی دارم که بتونه واسه هک کمکمون کنه و کلا دنبال دردسره و کم کم بقیه بچه ها هم قبول می کنند که صدای زنگ در میاد و آقا ابراهیم به آن جا می رود …

بهرام و پویان به همراه آدم هاشون به خانه برادر مهندس رفته اند، تا او را پیدا کنند و آقا مشتاق هم زورش بهشون نمی رسه و آن ها به داخل میرن که پیداش نمی کنند و می روند …

بعد از رفتن آن ها مشتاق و همسرش نفسی از روی آسودگی می کشند، از طرفی دیگر مهرداد هم بیرونه و تو خیابون است …

ازشیا سراسیمه به خانه رفته و وسایلش را جمع می کند تا از آن جا برود که به محض بیرون رفتن، مهندس کلید می اندازد و به داخل می رود، ارشیا ترسیده نگاهش می کنه و میگه دست از سرم بردار که او میگه اومدم دنبال فیلمی که از گوهران داری که او مقاومت می کنه و می خواد بره که مهرداد حسابی زیر باد کتک می گیرتش و ارشیا ترسیده گوشی و بهش میده، ولی بازم اصرار داره که فیلم و همون دیشب، پاک کرده …

مهرداد بهش میگه هر چی زودتر از این جا بره تا دست گوهران بهش نرسه و میره، ارشیا هم بعد از این که در را می بندد و می رود داد می زنه که گوشیم رمز داره و هیچ غلطی باهاش نمی تونی بکنی ..

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار مرتبط سایر رسانه‌ها
    اخبار از پلیکان
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان