خلاصه داستان قسمت ۲۹ سریال بی همگان

در این مطلب خلاصه داستان قسمت 29 سریال بی همگان به کارگردانی بهرنگ توفیقی که هر شب از شبکه سه سیما پخش می شود، را می خوانید، با ما همراه باشید.

در این مطلب از صفحه اقتصاد، خلاصه داستان قسمت 29 سریال بی همگان از نظرتان می گذرد، سریال بی همگان هر شب حدود ساعت 8 و نیم تا یک ربع به 9 از شبکه سه پخش می شود و تکرار آن نیز در ساعت های 1:30 بامداد، 10 صبح و 14:30 روز بعد روانه آنتن می شود .

در خلاصه داستان قسمت 29 سریال بی همگان می خوانید که :

آقای حیدری با آقا قاسم تماس گرفته و به او میگه که تمام خرج و مخارج کفن و دفن را خودش حساب کرده که او ازش تشکر می کنه و بعد هم به مریم اطلاع میده …

الناز به همراه مهشید و مانی به یک مهمانپذیر رفته اند تا مدتی آن جا بمانند و الناز برای پذیرش میره که گوشیش زنگ می خوره و پدرش پشت خطه اما جوری برخورد می کنه که انگار غریبه است، ولی مهشید که متوجه شده، گوشی را ازش می گیرد و بعد از کلی گله گذاری گوشی را دوباره به الناز میده تا آدرس مسافرخونه را بهش بده …

الناز کمی مقاومت می کنه ولی در آخر آدرس و به پدرش میده …

همه در خانه آقا قاسم نشسته اند و مراسم یادبود برای آقا کرامت گرفته اند، شاپور هم آن جا است و یواشکی به میثم میگه که بره کنارش بشینه تا باهاش حرف بزنه …

میثم بعد از کنار گذاشتن، سینی خرما به سمت شاپور میره و کنارش می نشیند، شاپور شروع به حرف زدن می کنه و مغز میثم را شست و شو می دهد تا دیدش به امیرعلی و مادرش بد بشه که مریم او را صدا می کند و بهش میگه چی بهت می گفت که میثم میگه مزخرف و دیگه حرفی نمی زنه …

شاپور از جاش بلند میشه تا بره که حرفاش باعث عصبی شدن مریم و امیرعلی میشه، امیرعلی هم با تحقیر او را از خونه بیرون می کند …

مهرداد به مسافرخونه رفته تا زن و بچه اش را ببیند، قبل از داخل رفتن، پیش صاحب آن جا می رود و با نشان دادن مدارک شناساییش به داخل میره …

صاحب مسافرخونه، بعد از داخل رفتن مهندس، به ارشیا زنگ می زنه و میگه آقای یوسفیان اومدن این جا و داخل اتاق هستند، ارشیا هم با کلی زبون بازی تلفن را قطع می کند و بلافاصله به گوهران زنگ می زنه و میگه مهندس و پیدا کردم، بعد هم آدرس آن جا را بهش می دهد …

بعد از کلی بغل کردن و دل تنگی، مهرداد و مهشید با هم شروع به حرف زدن می کنند، مهشید ازش می خواد که خودشو به پلیس معرفی کنه ولی او میگه اگر این کار و کنم تا آخر عمر باید اون تو بمونم که گوشی الناز زنگ می خوره و ارشیا با استرس میگه بگید مهندس بیاد، آدمای گوهران ردمون و زدن و الناز هم سریعا پدرش را از در پشتی رد می کنه تا با ارشیا فرار کنه …

مهرداد سریعا از آن جا بیرون زده و هم زمان آدم های گوهران هم از راه می رسند و بعد از کتک زدن صاحب مسافرخونه به داخل اتاق خانواده مهرداد می روند …

الناز خیلی راحت برخورد می کنه و وقت می خره تا پدرش از اون جا فرار کنه، آدم گوهران خودش را مامور جلب معرفی می کند و به زور داخل اتاق میره تا مهرداد را پیدا کنه ولی بعد از مقاومت مانی او را می زند و با نبودن مهرداد می رود …

مهرداد هم از در پشتی خارج شده و به سمت ماشین ارشیا می رود …

میثم گوشه ای نشسته و گریه می کند که امیرعلی پیشش میره و باهاش حرف می زنه تا آرومش کنه …

مهرداد و ارشیا با ماشین در خیابان هستند که ارشیا برای استراحت مهندس را به جایی می برد و می گوید فردا صبح میام دنبالتون تا صبحانه رو با هم باشیم که مهرداد کلی ازش تشکر می کنه و بعد هم ارشیا سوئیچ ماشینش را بهش می دهد و از آن جا می رود …

گوهران به ارشیا زنگ زده است و او هم خیلی عادی برخورد می کنه تا او بهش شک نکنه و برای ادامه همکاری شرط می ذاره که کسی خبر دار نشه کار او بوده است و بعد هم با الناز تماس می گیره و بهش میگه مراقب خودش باشه و خیالش را از جای مهندس راحت می کند …

همه بر سر مزار آقا کرامت هستند که برای امیرعلی پیامک واریز میره و بعدش هم دکتر تقوی بهش زنگ می زنه و بعد از تسلیت گفتن میگه بخشی از حقوقتو واریز کردم، قطع می کند …

صبح روز بعد ارشیا به دنبال مهندس رفته که جای او را خالی می بیند و از مجید نگهبان آن جا می پرسه که او میگه صبح سوئیچ و به من داد و رفت … ارشیا هم سراسیمه بلند می شود و می رود …

الناز به کارخونه رفته و از منشی سراغ امیرعلی را می گیره که دکتر تقوی پیشش میره و میگه عموی خانم، آقای مسلمی فوت کردند و امروز هم مراسمشون است، که الناز میگه صبر می کنم وقتی اومدن باهاشون حرف می زنم و دکتر تقوی سراغ پدرش را می گیره که میگه هیچ خبری ندارم و به داخل اتاقش می رود …

مهرداد برای فروش ساعتش به یک مغازه رفته و می خواد آن را بفروشد بعد هم از آقای فروشنده خواهش می کنه تا از گوشی مغازه استفاده کنه و بعد هم با گوهران تماس می گیره و میگه می خوام تک و تنها ببینمت اما اگر غیر این باشه، دیگه هیچ وقت منو نیم بینید و تلفن را قطع می کند …

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار مرتبط سایر رسانه‌ها
    اخبار از پلیکان
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان