خلاصه داستان قسمت ۲۲ سریال بی همگان

در این مطلب خلاصه داستان قسمت 22 سریال بی همگان به کارگردانی بهرنگ توفیقی که هر شب از شبکه سه سیما پخش می شود، را می خوانید، با ما همراه باشید.

خلاصه داستان قسمت 22 سریال بی همگان

در این مطلب خلاصه داستان قسمت 22 سریال بی همگان از نظرتان می گذرد، سریال بی همگان هر شب حدود ساعت 8 و نیم تا یک ربع به 9 از شبکه سه پخش می شود و تکرار آن نیز در ساعت های 1:30 بامداد، 10 صبح و 14:30 روز بعد روانه آنتن می شود.

در خلاصه داستان قسمت 22 سریال بی همگان می خوانید که:

امیرعلی و مریم سر سفره با هم عقد نشسته اند و مریم با اجازه عمو کرامت بله را به امیرعلی می دهد …

آقا ابراهیم به همراه مهندس یوسفیان به خانه اش رفته تا چند روزی را آن جا پنهان بماند، خانواده آقا ابراهیم به خوبی از مهندس استقبال می کنند، ابراهیم خان و پسر کوچکش کنار مهندس نشسته اند و با او حرف می زنند تا احساس غریبی نکنند که خانم ابراهیم صداش می کنه و مهرداد هم از او اجازه می گیره تا با تلفن خونش تماس بگیره …

مهرداد به خانه اش زنگ زده است که مانی جواب میده و نگران میگه بابا کجایی که مهشید تلفن و ازش می گیره و با گریه و نگرانی باهاش حرف می زنه، مهرداد هم میگه خیالش راحت باشه، این مدت فقط مراقب خودش و بچه ها باشه …

مهشید بی وقفه گریه می کنه و به مانی تاکید می کنه که هیچ کس نباید از اتفاقی که افتاده با خبر بشه، الناز از راه می رسه و او خودش را در آغوشش میندازه و حسابی گریه می کنه …

آقا کرامت تو حیاط خونه با میثم حرف می زنه تا با واقعیت رو به رو بشه که میثم با داد و بیداد تو خونه میره و به مامانش میگه من با قاتل بابام کنار نمیام و تو به فکر آبروی ما نیستی …

آقا ابراهیم برای مهرداد لباس برده تا راحت باشه، همسرش هم با زن و بچه اش آماده شده تا به خونه پدرش برود که مهرداد گمون می کنه آن ها به خاطر ناراحتی قصد دارن برن که آقا ابراهیم جلوشو می گیره و میگه اگر شما هم نباشید آن ها باید بروند …

مریم نگرانه پسرشه که عموش میگه حتما داره فکر می کنه اما با دلشوره به سراغش میره و می بینه بی جون و داغ روی زمین افتاده …

مهرداد و آقا ابراهیم خوابیده اند که مهندس برای خودش یک لیوان آب می ریزد و ابراهیم از خواب می پره و سر صحبت را با او باز می کند، ابراهیم حرف ارشیا را به میان می کشد و میگه خرابی بیشتر دستگاه ها تقصیر او بوده که مهرداد میگه می دونم، ولی تو از خیلی چیزا خبر نداری و کمی درد و دل می کنه که ابراهیم میگه بیا بخوابیم تا برای چند ساعت هم که شده یادمون بره کجاییم و سرش به زمین نرسیده خوابش می برد …

آقا کرامت، میثم را پاشویه می کند و مشخص میشه که او شوکه شده و مریم هم بالا سرشه و از این که بهش گفته چی شده، پشیمونه …

امیرعلی از زندان بیرون اومده و آقا قاسم او را به رضا می سپاره و با خواهش و تمنا ازش می خواد لحظه ای تنهاش نذاره …

همه در خانه مشغول آماده شدن برای راهی کردن امیرعلی هستند، از طرفی دیگر هم مریم دل آشوبه و کنارش میثم و لیلاس که میثم با حالت قهر از جاش بلند میشه و میره، آقا کرامت هم از پشت شیشه تو حیاط نگاهشون می کنه که حالش بد میشه و میوفته …

امیرعلی تو خونه با پدر و مادرش و خواهرش خداحافظی می کنه، نورا هم یک گوی موزیکال به او میده تا برای لیلا ببره … امیرعلی و رضا هم به سمت خانه مریم راه می افتند …

ابراهیم خان با نهار به خانه رفته و مهندس را صدا می کند که هیچ جوابی نمی گیره و

مهرداد با یک تلوزیون به خونه برگشته و میگه این و برای آقا مهدی خریدم تا هر چی دوست داره ببینم و بعد هم میگه یه چایی بهم بدین من رفع زحمت می کنم که ابراهیم قبول نمی کنه و با خوش رویی و اصرار میگه هر جا برین من باهاتون میام و مهندس هم می پذیره …

رضا، امیرعلی را رسونده و می خواد او را همراهی کنه که امیرعلی قبول نمی کنه و میگه خودم میرم، مریم در حال ظرف شستن است که با صدای زنگ استرس به جونش می افته و چادرش را سرش می کند و بدون حرفی دم در میره …

مریم در را برای امیرعلی باز می کنه و به گفتن سلام بسنده می کنه و بی هیچ حرفی به داخل میره تا او هم بیاد …

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار مرتبط سایر رسانه‌ها
    اخبار از پلیکان
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان