خلاصه داستان قسمت نوزدهم سریال بی همگان

در این مطلب خلاصه داستان قسمت نوزدهم سریال بی همگان به کارگردانی بهرنگ توفیقی که هر شب از شبکه سه سیما پخش می شود، را می خوانید، با ما همراه باشید.

خلاصه داستان قسمت نوزدهم سریال بی همگان

در این مطلب خلاصه داستان قسمت نوزدهم سریال بی همگان از نظرتان می گذرد، سریال بی همگان هر شب حدود ساعت 8 و نیم تا یک ربع به 9 از شبکه سه پخش می شود و تکرار آن نیز در ساعت های 1:30 بامداد، 10 صبح و 14:30 روز بعد روانه آنتن می شود.

در خلاصه داستان قسمت نوزدهم سریال بی همگان می خوانید که:

امیرعلی در بندش نشسته و کتاب هایی که الناز براش فرستاده را می خواند که نوبت ملاقات می شود و او بیرون می رود که الناز را پشت شیشه مقابلش می بیند…

امیرعلی از دیدن الناز شوکه شده که او میگه وکیلت کمکم کرد و وقتی که بهم گفت می تونم ببینمت نمی دونی چقد خودشحال شدم…

امیرعلی نشون میده که از دیدن الناز زیاد خوشحال نشده و درباره کمک کردنش حرف می زنه که او تایید می کنه ولی امیرعلی میگه من ناراحتم به خاطر این که باعث شدم تو روی پدرت وایسی، پدرت درست میگه، من انتخاب مناسبی برای تو نیستم که الناز میگه بهتره بذاری من جای خودم تصمیم بگیرم که او بهش احترام میذاره و میگه پس من جای خودم تصمیم می گیرم و میگم که این رابطه از نظر من تموم شده است و این سخت ترین تصمیم زندگیه منه…

الناز سعی می کنه او را آروم کند و حرف هاش و مثل یک شوخی احمقانه میدونه که امیرعلی میگه شوخی احمقانه ازدواج من و توعه، توام زود برو خونه و از پدرت به خاطر انتخاب اشتباهت عذرخواهی کن که الناز میگه این بار نمی بخشمت ولی امیرعلی هم میگه اون بار به اجبار پدرت بود، ولی این بار به خواست و تصمیم خودمه و دارم بهت احترام می ذارم تا درگیر من و زندگی پر از بالا و پایین من نشی…

الناز که صورتش غرق اشک شده میگه اگر قراره برای هم نباشیم، امیدوارم همه عمرت این تو بمونی و امیرعلی هم با بغض میگه پدرت راست می گفت بدون عشق میشه زندگی کرد ولی بدون غرور نه…

الناز عصبی و گریون از داخل زندان بیرون میره و داخل ماشینش سوار میشه تا خودشو تخلیه کنه…

آقا قاسم و رضا به دیدن آقا کرامت رفته اند، آقا قاسم بهش میگه که وقتی زنگ زدید دلم گمون خیر داد که رضا میگه ما یه مبلغ دیگه هم جور کردیم، اگر رضایت بدید تقدیم کنم که او میگه من پول دیه رو تمام و کمال می خوام ولی شما الان نمی تونید و تنها یه راه دیگه مونده که پسرتون با عروس من ازدواج کنه و کل دیه هم میشه مهریه عروس من…

آن ها شوکه شده به آقا کرامت نگاه می کنند، آقا قاسم میگه نشدنیه نه عروس شما نه پسر من هیچ کدوم قبول نمی کنند که او میگه راضی کردن عروسم با من و باقی هم با شما…

آن ها در حال بیرون رفتن از خونه هستند که مریم و بچه هاش هم از راه می رسند و میثم بهشون میگه دیگه حق ندارند پاشونو اون جا بگذارند و می روند…

رسول یکی از رفیق های امیرعلی آقایی به اسم احسان را به جمعشون برده و او را معرفی می کند و میگه می تونه به ما تو جریان کارخونه کمک کنند و احسان هم کمی از کارش توضیح میده و او قول میده همه تلاششو بکنه تا حقیقت رو بشه…

ارشیا با پویان درباره مهندس یوسفیان حرف می زنه و تمام اتفاق هایی که در کارخونه افتاده را براش تعریف می کنه و میگه من صلاح دونستم شما رو در جریان اتفاقا بذارم ولی بین خودمون باشه که پویان بهش قول میده هم یه حالی بهش بده هم کاری کنه که او بشه آقای خودش بعد هم خیال ارشیا رو راحت می کنه که گاز و ترمز مهندس یوسفیان دست خودشه…

رضا و آقا قاسم به خانه رفته اند، ریحانه خانم و فاطمه از آن ها سوال می پرسند که بلاخره آقا قاسم شرط آقا کرامت و میگه و میره… آن دو هم در بهت به هم دیگه زل زده اند…

مریم به بچه هاش که خوابیدند نگاه می کند که عموش به کنارش میره و میگه باید با امیرعلی ازدواج کنی که مریم میگه شما حالتون خوب نیست و بهتره استراحت کنی ولی او میگه بهم اعتماد کن، اون جوون نجیبیه و خانواده محترمی داره که مریم میگه چطور همچین چیزی می خواین وقتی پسرتون و کشته؟ بچه هام درباره ام چی فکر می کنند و با گفتن واقعا باورم نمیشه می رود…

عموش به دنبالش می رود و او میگه چرا نظر خودمو نمی پرسید که عموش او را دوباره به خاطر انتخاب اسلان سرزنش می کنه و میگه یه بار خودت انتخاب کردی، این بار به من اعتماد کن اما مریم بی هیچ حرفی سرش را پایین می اندازد و می رود…

مهندس یوسفیان در کارخونه با آقا ابراهیم حرف می زند و بهش میگه کسی هست که حقوق نگرفته باشه که صدای مامور های پلیس و ارشیا بلند می شود و یه مامور به مهندس میگه که شما به جرم کشیدن چک بی محل بازداشتید ولی ارشیا فیلم بازی می کنه و میگه باورم نمیشه و می خواد بدونه کی این کار و کرده که خود مهندس میگه گوهران و با مامور ها همراه می شود…

ریحانه خانم در خانه حالش بد است و فاطمه بهش آب قند میده و رضا هم سعی می کنه او را آروم کنه ولی ریحانه خانم میگه که باید همین فردا پول دیه رو جور کنید، من نمی ذارم زندگی بچه ام بازیچه بشه…

مهرداد در اداره پلیس است و در خصوص رقم چک حرف می زنه و میگه فقط جهت حسن انجام کار بوده و بهتره ازش رضایت بگیری وگرنه به اجبار باید بفرستمت دادسرا…

مهرداد پیش ارشیا که در حیاط کلانتری ایستاده، می رود و میگه همین امروز برو پیش گوهران و بگو اگر همین امشب رضایت نده، همه مدارکی که بر علیه اش دارم و رو می کنم که ارشیا سعی می کنه او را متقاعد کنه که با آن ها وارد جنگ نشه ولی مهندس یوسفیان پای حرفش است و بعد هم با تحقیر به او میگه یه دروغ به خانواده اش بگه و راضیشون کنه که کاری پیش اومده و رفته شهرستان و می رود، ارشیا هم با نفرت مسیر رفتنش را نگاه می کند…

میثم در خانه عکس های گوشی پدرش را نگاه می کند که آقا کرامت به سمتش میره تا گوشی و ازش بگیره که میثم با پر رویی و بی ادبی جوابش و میده…

مریم در خانه در حال پختن غذا است که آقا کرامت دوباره به سمتش میره تا باهاش حرف بزنه و او را در خصوص ازدواج با امیرعلی راضی کنه که مریم میگه من خیلی خسته ام و هر روز و هر شب دارم به بخت سوخته خودم می خندم، اگر واقعا نظر من براتون مهمه باید بگم مردی که به خاطر آزادی می خواد بیاد تو این خونه چه جوری می خواد شادی بیاره و من چه جوری بهش اطمینان کنم و می رود…

ارشیا به دیدن برادران گوهران رفته و درباره اتفاقات پیش اومده باهاشون حرف می زنه و مهرداد را ترسیده نشون میده ولی برادر بزرگ پویان میگه ما نباید بی گدار به آب بزنیم و ممکنه که واقعا چیزی داشته باشه که پویان میگه پس می تونیم ازش بخوایم تمام مدارک و اسناد و بیاره که ارشیا مسخره اش می کنه و او حسابی عصبی میشه…

برادر بزرگ تر پویان هم جو و آروم می کنه و میگه باید رضایت بدیم و بیاریمش بیرون اما اگر حرف گوش نداد یه چک دیگه اش و بگذاریم اجرا…

آقای حیدری به دیدن آقا کرامت رفته و قبلش با مریم حرف می زنه و به نظر میاد که گلوش پیش او گیر کرده و بعد هم به داخل میره تا آقا کرامت و ببینه، آقای حیدری او را سرزنش می کنه و میگه چرا این کار و کردین که او میگه حتی اگر یک قطره خون پدرش هم تو تنش باشه من خیالم راحته، از بچگی تو خاطرم هست، همیشه جوو محجوبی بود، پسر منم به خاطر همین بهش حسادت می کنه…

مریم در آشپزخونه نگران نشسته و به بیرون نگاه می کند…

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار مرتبط سایر رسانه‌ها
    اخبار از پلیکان
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان