خلاصه داستان قسمت اول سریال بی همگان

در این مطلب خلاصه داستان قسمت اول سریال بی همگان از نظرتان می گذرد، سریال بی همگان هر شب حدود ساعت 8 و نیم تا یک ربع به 9 از شبکه سه پخش می شود و تکرار آن نیز

خلاصه داستان قسمت اول سریال بی همگان

در این مطلب خلاصه داستان قسمت اول سریال بی همگان از نظرتان می گذرد، سریال بی همگان هر شب حدود ساعت 8 و نیم تا یک ربع به 9 از شبکه سه پخش می شود و تکرار آن نیز در ساعت های 1:30 بامداد، 10 صبح و 14:30 روز بعد روانه آنتن می شود.

در خلاصه داستان قسمت اول سریال بی همگان می خوانید که:

امیرعلی و پیمان ماشینی مرز را رد کرده اند و به سمت ایروان می روند، الناز با فلان تماس گرفته و با او حرف می زند که فلان میگه ما با هم هیچ ربطی نداریم و باید فراموشم کنی که الناز با گریه تلفن را قطع می کند …

آن دو به مسیرشان ادامه می دهند که از حرف هایشان مشخص میشه اعتیاد داشتند و به تازگی ترک کردند، فلان هم نگران پیمان است و بهش تذکر میده که سیگار نکشه و خودش می خوابه تا کمی استراحت کنه و دوباره پشت فرمون بشینه، پیمان حالش خوب نیست و به خاطر خماری تصادف می کنند و با سر رسیدن مامور ها مواد جاساز شده داخل ماشین هم معلوم می شود …

دو سال بعد

پدر الناز به فرودگاه رفته تا دخترش را به خانه ببرد، مادر و پدر و برادر امیرعلی هم در فرودگاه منتظر پسرشان هستند …

الناز توی ماشین کلی غر به جون پدرش می زند و علت ریجکت شدنش را دست دست های پدرش می داند که او میگه من هر کاری از دستم بر بیاد برای رفتنت انجام میدم، توام یه بار دیگه به مادرت بگو که برات دعوت نامه بفرسته …

الناز سراغ کارخونه را از پدرش می گیرد که او میگه یه نیروی جایگزین برات پیدا کردم و به وقتش می فهمی کیه …

امیرعلی به حموم رفته و بیرون آمده است که متوجه صدای صحبت کردن پدرش با مشاور صاحبخونه که قصد افزایش اجاره را دارد، می شود و حسابی به هم می ریزد، سر شام همه اعضای خانواده دور هم جمع شده اند، غذا می خورند و گپ می زنند که مادرش میگه کاش پیمان هم بود که امیرعلی بهم می ریزد و به اتاق خوابش می رود …

امیرعلی به اتاقش رفته است که رضا به کنارش میره و موقع خداحافظی یه کارت بانکی بهش میده و بعد از کلی ابراز دلتنگی می رود و می گوید رمزش تاریخ ازدواج من و فاطمه است و می رود …

فاطمه با مادرش درباره افزایش اجاره خونشون حرف می زنه و از این همه افزایش اجاره اعصابش خورده که امیرعلی از راه می رسه و متوجه حرف های آن ها می شود، فاطمه و مادرش با دیدن او حرفشان را قطع می کنند، مادر امیرعلی سراغ الناز را از پسرش می گیرد که میگه اون قضیه تموم شده و لازم نیست نگرانش باشی و می رود …

موقع بیرون رفتن، امیرعلی دوباره صدای پدرش با آقای مشیری را می شنود که پدرش به خاطر افزایش پول پیش خونه و اجاره تو مضیقه است که باعث می شود، بهم بریزد …

امیرعلی به آرایشگاه رفته و تا کمی به خودش برسد و از این حال و هوا در بیاید …

الناز با زن باباش نشسته و با هم حرف می زنند و الناز سراغ مانی را می گیرد که او میگه دو روزه گیر داده از باباش اجازه بگیرم تا با شروین بره شمال که او میگه باید با زن دایی حرف بزنم تا انقدر مانی و هوایی نکنه که همون لحظه مانی از راه می رسه و کلی قلدر بازی درمیاره و میره …

امیرعلی به شرکت اسلان رفته است تا او را ببیند که منشیش اول میگه تو جلسه اس ولی بعدش خودش از اتاق میاد بیرون و امیرعلی باهاش حرف می زنه ولی اسلان که کارشو خوب بلده با تنها سیلی امیرعلی شروع به خود زنی می کند و به پلیس زنگ می زند …

آن ها به اداره آگاهی می روند و پدر امیرعلی هم به آن جا می رود و با مسئول پرونده حرف می زند تا رضایت بگیرد ولی اسلان که شاکیه رضایت نمیده و میره …

خانواده امیرعلی برای او سند آماده می کنند و آزادش می کنند، مادر و پدر امیر کلی او را به خاطر دعوا کردنش با اسلان دعوا می کنند و ازش می خوان به کار و بارش برسن …

رضا با امیرعلی حرف می زند و میگه باید دست از این کارات برداری و فردا میریم دانشگاه تا راهی پیدا کنیم که تو به درست ادامه بدی، امیرعلی سعی می کنه مقاومت کنه اما در آخر زور رضا بهش می چربه و قبول می کنه که فردا با هم به دانشگاه بروند …

روز بعد، رضا و امیرعلی به دانشگاه رفته اند تا راهی برای ادامه تحصیل پیدا کنند؛ مسئول آن جا هم میگه فقط کافیه درخواست بدید تا ببینیم می تونید ادامه تحصیل بدید یا نه، بعد از کار های ادامه تحصیل چند نفر او را در دانشگاه به خاطر می آورند و کمی باهم گپ می زنند که این موضوع امیرعلی را اذیت می کند …

الناز از کارخونه بیرون آمده است که سارا با او تماس می گیره و اومدن امیرعلی را بهش خبر می دهد و میگه به خاطر خوبیش، عفو خورده و الانم دنبال کار می گرده که الناز میگه ما دیگه هیچ ربطی به هم نداریم و اصلا خوشم نمیاد درباره اش حرفی بزنی و با حال بدتر و با لحن تند جواب سارا را می دهد و قطع می کند و می رود …

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار مرتبط سایر رسانه‌ها
    اخبار از پلیکان
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان