اشعاری زیبا در وصف ایران و وطن برای کپشن اینستاگرام + عکس نوشته درباره وطن
اشعاری زیبا در وصف ایران و وطن برای کپشن اینستاگرام ، واتساپ و ... آورده ایم که همراه با عکس نوشته درباره وطن می توانید استفاده نمایید.

گلچین شعر ایران از شاعران کهن و معاصر ایرانی را با مجموعه ای از اشعار زیبای کوتاه و بلند در مورد وطن و میهن را ارائه کرده ایم با ما همراه باشید
شعر درباره ایران
ایران به شوق زندگی در مرگ رویینتن شده
مرد و زنش تلفیقی از ابریشم و آهن شده
%%%%%%
“شعر حماسی ایران”
فیلم رویاروییاش با ما تماشایی بُوَد
پرده فال و تماشا را به آتش میکشیم
تنگه هرمز گلوگاه بلیات است و ما
قایق دزدان دریا را به آتش میکشیم
برد موشکهای ایرانی کم از سجیل نیست
با همانها فوج اعدا را به آتش میکشیم
%%%%%%
به کوروش به آرش به جمشید قسم
به نـقـش و نـگار تخت جمشید قسـم
ایــــران همی قلب و خون مـن اســــت
گـــرفــتـــه زجــان در وجـــود مــن اســت
بـــخــوانـیــم ایــن جـــمـلـه در گــوش بــــاد
چـــو ایــــــران مـــبــــاشــد تــن مـــن مــبــاد
%%%%%%
نوروز، نماد جاودانِ نو شدن است
تجدید جوانیِ جهان کهن است
زین ها همه خوب تر که هر نو شدنش
یادآور نام پاک ایرانِ من است
امروز جهان بهار از ایران ملکست
میدان همه پر نگار از ایران ملکست
رامش چو گلی به بار از ایران ملکست
افروخته شه کنار از ایران ملکست
%%%%%%
شعر درباره وطن
تو آسمانی و من ریشه در زمین دارم
همیشه فاصله ای هست داد از این دارم
قبول کن که گذشته ست کار من از اشک
که سال هاست به تنهایی ام یقین دارم
تو نیز دغدغه ات از دقایقت پیداست
مرا ببخش اگر چشم نکته بین دارم
محمدعلی_بهمنی
%%%%%%
بگذار ، که بر شاخه این صبح دلاویز
بنشینم و از عشق سرودی بسرایم .
آنگاه ، به صد شوق ، چو مرغان سبکبال ،
پر گیرم ازین بام و به سوی تو بیایم
فریدون_مشیری
%%%%%%
مبارز وطن سرسخت ترین، دلیرترین و فداکارترین مبارزی است که برای آزادی و استقلال وطن تا آخرین قطره خون خود مبارزه می کند.
%%%%%%
کاش بارانی ببارد قلب ها را تر کند
بگذرد از هفت بند ما، صدا را تر کند
قطره قطره رقص گیرد روی چتر لحظه ها
رشته رشته مویرگ های هوا را تر کند
بشکند در هم طلسم کهنه ی این باغ را
شاخه های خشک و بی بار دعا را تر کند
جلیل_صفربیگی
%%%%%%
شعر درباره میهن
مام میهن
بـا تـو گـویـم میهنــم
ایـن بـار هـم گـل میکنم
آسمـانـت را پـل پـرواز سنبـل میکنم
در سـرِ پیـری جـوان مـی گـردمـی همچـون بهـار
کـوچـه بـاغـت را پـر از آواز بلبـل میکنم
جـاودانـه میهنـم
این بـار هـم مـیسـازمـت
چون درفـش کـاویـان هر جای میافرازمت
همچـو رستـم
میکنم دیـو پلیـدی را ز جـای
چـون فـریـدون شـوکـت دیـریـنه میپـردازمت
با تـو مـام میهنـم
دیـرینه پیمـان میکنم
گـر که ایـرانـم نبـاشـد، تـرک ایـن جـان میکنم
همچـو آرش
بر پر البـرز جـان بـر کـف بـه پـای
کوهسـاران را پـر از آواز ایــران میکنم
بـا تـو گـویـم میهنـم
این بـار هـم گـل میکنم
با تـو گـویـم میهنم
ایـن بـار هـم گـل میکنم
مازیار قویدل
%%%%%%
ﻧﻪ ﮐﺴﻲ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺍﺳﺖ
ﻧﻪ ﮐﺴﻲ ﭼﺸﻢ ﺑﻪ ﺭﺍﻩ
ﻧﻪ ﺧﻴﺎﻝ ﮔﺬﺭ ﺍﺯ ﮐﻮﭼﻪ ﻱ ﻣﺎ ﺩﺍﺭﺩ ﻣﺎﻩ
ﺑﻴﻦ ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﻥ ﻭ ﻣﺮﮒ ﻣﮕﺮ ﻓﺮﻗﻲ ﻫﺴﺖ؟
ﻭﻗﺘﻲ ﺍﺯ ﻋﺸﻖ ﻧﺼﻴﺒﻲ ﻧﺒﺮﻱ ﻏﻴﺮ ﺍﺯ ﺁﻩ…
فریدون مشیری
%%%%%%
که من پروین فروغ شهر ایرانم
نه پوراندخت نه آذر دخت نه آتوسا نه پانته آ
بلکه آرتمیس سپهسالار ایران در نبرد پارس و یونانم
مرا گر در مقام همسری بینی نه یک همخواب و همبستر که یک همراه و یک یار وفادارم
نه یک برده مکن اینگونه پندارم
که جوشد خون آزادی به شریانم
بدون زن کجا میداشت تاریخ تو ؟
آرش با کمانش ؟
کاوه آهنگر با گرز و سندانش ؟
بدون زن کجا میداشتی آن شاعر توسی ؟
نگهبان زبان پارسی ؟
استاد فردوسی ؟
مرا گر در مقام مادری بینی
مگو با من که هست فرشی از بهشت زیر پایم
نگاهم کن که زیر پای من دنیا به جریان است
ز نور عشق من رخشنده کیهان است
که با دستان من گردون به جریان است
که جای پای من بر چهره سرخ و سپید و سبز ایران است
برو ای مرد دگر مبر آسان به لب نامم
که من آزاده زن فرزند ایرانم
%%%%%%
شعر درباره ایران زیبا
ایران…
فدای اشک و خنده تو
دل پر و تپنده تو
فدای حسرت و امیدت
رهایی رمنده تو
اگر دل تو را شکستند
تو را به بند کینه بستند
چه عاشقان بینشانی
که پای درد تو نشستند
کلام شد گلوله باران
به خون کشیده شد خیابان
ولی کلام آخر این شد
که جان من فدای ایران
تو ماندی و زمانه نو شد
خیال عاشقانه نو شد
هزار دل شکست و اخر
هزارو یک بهانه نو شد
به خاک خسته تو سوگند
به بغض خفته دماوند
که شوق زنده ماندن من
به شادی تو خورده پیوند
افشین یداللهی
%%%%%%
وطنم، وطنم، وطنم
بشنو ز دلم سخنم
اگر از بر جان گذرم
نرود وطن از نظرم
تو چو پرتو جان منی
تو سرای امان منی
به خدا ز تو دل نکنم
وطنم وطنم وطنم
برای آزادی تو، آبادی تو سر میسپارم
امید بهروزی تو، پیروزی تو، در سینه دارم
سرباز رزم آفرینم، در سنگر حق، مرد پیکارم
چو باشد هوای حق در سرم
به محراب خون نماز آورم
که در خون شوم شناور
قسم بر شهید هم سنگرم
نپویم بجز ره رهبرم
نجویم طریق دیگر
وطنم، وطنم، وطنم
بشنو ز دلم سخنم
اگر از بر جان گذرم
نرود وطن از نظرم
حمید سبزواری
%%%%%%
ای سلامم، ای سرودم
ای نگهبان وجودم
ای غمم تو، شادی ام تو
مایه آزادی ام تو
ای وطن!
ای دلیل زنده بودن
ای سرودی صادقانه
ای دلیل زنده ماندن
جانپناهی جاودانه
ای وطن!
همچو رویش در بهاران
همچو جان در هر بدن
مثل بوی عطر گلها
مثل سبزی چمن
ای وطن!
مثل راز شعر حافظ
مثل آواز قناری
همچو یاد خوش ترین ها
همچو باران بهاری
ای وطن!
مثل غم در مرگ مادر
مثل کوهٍ غُصه هایی
مثل سربازان عاشق
قهرمان قصه هایی
ای وطن!
همچو آواز بلندی
از بلندیهای پاک
باغروری، با گذشتی
با وفایی همچو خاک
ای وطن!
نادر ابراهیمی
نظر شما