دانلود مستقیم قسمت ۲۱ سریال فریبا + خلاصه داستان سریال فریبا قسمت بیست و یکم
سریال فریبا به قسمت ۲۱ رسیده و در روز جمعه می توانید این قسمت را از شبکه سه سیما ببینید همچنین در این مطلب می توانید دانلود قسمت ۲۱ و خلاصه داستان این قسمت از سریال فریبا را در این مطلب مشاهده کنید.
![دانلود مستقیم قسمت ۲۱ سریال فریبا + خلاصه داستان سریال فریبا قسمت بیست و یکم](https://cdn.safheeghtesad.ir/thumbnail/Ue7ZNDqfwdjA/xFhi-ORYyrY4J8wuaJy0GBySxWKkPo7DPsxA4PYFGTYaNU4-iYx7_RnflFx1mrY4VJkBoxm0GgoVFwRfVu18ANn6cZr8orwru0pn2wnkc35x94m7L7tbXoBbthq0_jJyWmNjzKNlN_mxjPII_K_CsqsAaBKsafZ5/%D8%B3%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%84+%D9%81%D8%B1.jpg)
جدیدترین قسمت از سریال فریبا در روز ۱۹ بهمن از شبکه سه سیما منتشر خواهد شد، در این مطلب لینک دانلود قسمت بیست و یکم سریال فریبا به همراه خلاصه داستان سریال فریبا وجود دارد که مشاهده خواهید کرد.
سریال فریبا به تهیهکنندگی سید رامین موسوی ملکی و کارگردانی محمود معظمی می باشد، این سریال با هنرنمایی علیرضا خمسه، ستاره سادات قطبی، ارسلان قاسمی، ساناز سعیدی، فرزاد حسنی، امیرمحمد زند، نسیم ادبی، ثریا قاسمی و ... در سال ۱۴۰۳ ساخته شده است.
خلاصه داستان سریال فریبا قسمت ۲۱
نسترن وقتی میخواد بره شرکت کلافه و عصبیه اما خودشو کنترل میکنه و به داخل میره. ت نم نیش ابراهیم در حال آموزش عکاسیه تا با گوشیش بتونه از لباس های مادرش خوب عکاسی کنه. بهروز سرکارش با دوست و صاحب کارش در حال صحبت کردنه که یه نفر میره پیششون و بسته ای بهش میده او با دیدنش میگه از طرف کیه؟ اون مرد میگه نمیدونم گفتن بدم بهتون و میره. بهروز با باز کردن بسته میبینه که جدیدترین مدل آیفون موجود در بازاره که بهروز جا میخوره و میگه این چیه دیگه؟ دوربین مخفیه؟ دوستش میگه شاید دزدا واست فرستادن و میخنده سپس میگه نکنه از طرف نسترنه! او میگه امکان داره سپس بعد از روشن کردن گوشی چند دقیقه ای میگذره که سوگند بهش زنگ میزنه و میگه که گوشیو خریده واسش او خوشحال میشه و تشکر میکنه سوگند میگه کاری نکردم که مبارکت باشه چند دقیقه دیگه یه جلسه آنلاین میزاریم برای انتشار قسمت بعدی او قبول میکنه.
جلسه آنلاین شروع میشه و باهمدیگه درباره ساعت دقیق پخش قسمت بعدی صحبت میکنن نسترن دیگه نمیتونه کنترل کنه و به سوگند میگه ببخشید من دیگه نمیتونم ساکت بمونم گفتم چیزی نگم ببینم کی خودتون ماجرارو میگین ولی دیدم انگار قصدی ندارین واسه بازگو کردنش سوگند میگه حرفتو بزن نسترن چی میخوای بگی؟ نسترن میگه من نباید پیشنهادی که به بهروز دادینو از زبون خودتون میشنیدم؟ نباید به من میگفتین؟ سوگند میگه چیزی نشده که یه پینشهاد بود اونم به بهروز گفتیم چون خواستیم یه نفر دیگه وارد این قضیه نشه بین خودمون بمونه بعدشم از اونجایی که بهروز بهتر تورو میشناسه گفتیم خودش باهات حرف بزنه الانم چیزی نشده تصمیم آخرو خودتون میگیرین اگه موافق نیستی تموم میشه میره پی کارش! نسترن میره تو اتاق سوگند و باهاش سر این موضوع رو در رو بحث میکنه سوگند در آخر میگه من با خودم گفتم این بهترین راه برای رسیدن هرچی زودتر شما دوتا به هم با پولی که بهروز بدست میارهست.
نسترن حسابی عصبی میشه و با دلخوری از اونجا میره سوگند به بقیه میگه یکم به زمان احتیاج داره تا با این قضیه کنار بیاد. شب ترنم با ماشین جلوی در مکانی که دخترها در فشن شو شرکت کردن وایساده مسعود هم اونجاست و با دیدنش به امانی زنگ میزنه و بهش میگه یه ماشین جلوی در ویلا داره کشیک میده یه دخترم توشه که بعید میدونم اصلاً خبر داشته باشه قضیه چیه امانی بهش میگه زیر نظر داشته باش تا سر از کارش در بیاری. نسترن رفته خونه نرگس خواهرش و برای او ماجرا را تعریف میکنه نرگس وقتی میبینه داره گریه میکنه پیشش میره و بهش میگه دیگه کارت به جایی رسیده که گریه کنی؟ او اول زیر بار گریه نمیره و سپس بهش میگه بهروز اینجا تقصیری نداره همش مقصر اون سوگنده نرگس جا میخوره و میگه میفهمی داری چی میگی؟ اینا همش دفاع کردنهای بیخودی از اون بهروزه! اگه عشقو تو این کارها میبینی پس کلاً آدمتو اشتباه انتخاب کردی!
نسترن میگه نه تو توی این قضیه نیستی سوگند مبلغیو به بهروز پیشنهاد داده که اون نتونسته بگه نه! اونم تو این وضعیتش که دنبال چندرغاز پول برای راه انداختن کارش و ازدواج کردنش با منه! اما نرگس حقو بهش نمیده و در آخر نسترن بهش میگه من میترسم که بهروزو از دست بدم نرگس او رو در آغوش میگیره و آرومش میکنه. ترنم دخترها را برداشته و راه افتاده اما تو مسیر یه ماشین اراذل اوباش در حالی که تو دستشون چوب و چماق هست کنار ماشین میاد و ازش میخواد تا وایسه ترنم به راهش ادامه میده که در نهایت اونا تصادف میکنند اما توی جاده جنگلی ماشین خراب میشه و ترنم برای دخترها اسنپ میگیره تا برن خودش هم به ابراهیم زنگ میزنه و ازش میخواد تا به اونجا بیاد کمکش. ابراهیم وقتی میرسه سر در نمیاره از ماشین و بهش میگه معلوم نیست چه جوری رانندگی کردی که به این روز افتاده!
ترنم میگه ماجراش مفصله بعداً تعریف میکنم ولی من باید صبح این ماشینو سالم ببرم سپس یاد عمو جب میافته او به عمو رجب زنگ میزنه و با راهنماییهایش ماشین را تا مکانیکی میبرد سپس اونجا عمو رجب با شخصی به اسم رضا ماشین را درست میکند مادر ترنم از اینکه ترنم با یه پسر به اونجا رفته جا خورده و به ترنم میگه بعداً به حسابت میرسم. بعد از درست شدن ماشین ابراهیم به ترنم میگه من ماشینو میبرم شما فردا یکم دیرتر بیا شرکت استراحت کن. نسترن دم دمای صبح به بهروز پیام صوتی میده و میگه که من دیشب تا صبح درباره حرفات فکر کردم و میدونم که به خاطر من داری وارد همچین قضیهای میشی اگه ماجرا همونجوری که میگی پیش بره من حاضرم که سختی این مدت را به جون بخرم اگه فکر میکنی واقعاً این تنها راه رسیدن به همدیگهست. بهروز صبح وقتی از خواب بیدار میشه این پیام رو گوش میده و خوشحال میشه از راضی شدن نسترن....
دانلود سریال فریبا قسمت ۲۱ از شبکه سه
https://telewebion.com/program/۰x۱۰e۸f۹۵۴
نظر شما