خلاصه داستان قسمت ۲ سریال فریبا از شبکه سه سیما + عکس
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۲ سریال فریبا را برایتان آماده کرده ایم.

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۲ سریال فریبا را برایتان آماده کرده ایم. شبکه سه از امشب سریال «فریبا» را به تهیهکنندگی سیدرامین موسویملکی و کارگردانی محمود معظمی روی آنتن میبرد. این سریال در ۴۰ قسمت ۴۵ دقیقهای و با موضوعات اجتماعی وپلیسی، به بررسی مسائل وچالشهای فضای مجازی و اینفلوئنسرها میپردازد و داستانهای جذابی را در این زمینه روایت میکند.
سریال فریبا از ۲۲ دیماه هر شب ساعت ۲۰:۴۵ از شبکه سه پخش خواهد شد. در این مجموعه، بازیگران مطرحی همچون علیرضا خمسه، محمود پاکنیت، ثریا قاسمی، حمیدرضا پگاه، ساناز سعیدی، نسیم ادبی و... به ایفای نقش پرداختهاند و با هنرنمایی خود، به جذابیت داستان کمک میکنند.
خلاصه داستان قسمت ۲ سریال فریبا
فریبا وقتی تو کافه نشسته فضای مجازی را چک میکنه که میبینه همان اکانت مشکوک او را تهدید کرده و گفته که میدونه توی اون کافه نشسته فریبا جا میخوره و استرس میگیره او بعد از پرداخت از اونجا میره و کوچه پس کوچههای خلوت متوجه میشه که یه نفر از پشت داره تعقیبش میکنه او داد میزنه و کمک میخواد و میدوعه و فرار میکنه ماشینی جلوش میپیچه و دو نفر پیاده میشن و میخوان به زور اونو سوار ماشین کنن. او سر جاش نشسته و فقط داد و فریاد میزنه و کمک میخواد زن و مردی بعد از ساعت کاریشون که از رستورانی بیرون اومده بودن با دیدن فریبا که داد میزنه و کمک میخواد به سمتش میرن و بهش کمک میکنن. بعد از فرار کردن اون مردها اون زن از فریبا میپرسه که حالت خوبه؟ چی شده؟ مسافری اینجا؟ سپس تعارفش میکنن و میگن بیا بریم خونه ما همین نزدیکه یه نفسی تازه کن بعد برو فریبا اول مخالفت میکنه اما بعد قبول میکنه و باهاشون میره.
وقتی میرسن به خونه فریبا میبینه که وضعیت مالی چندان خوبی ندارند اون زن بهش میگه کلبه حقیرانه که میگن همین جاست بیا تو نمک گیر نمیشی شوهر اون مرد میره براش یه لیوان آب و یکم شیرینی میاره تا قندش بیاد بالا فریبا ازشون میخواد تا گوشیشو بزنن تو شارژ که حتماً دوستاش الان نگرانش شدن اون زن ازش میپرسه که مسافری؟ او تایید میکنه و میگه آره با چند تا از دوستام اومدم اینجا برای یه پروژه کاری آنها بهش میگن که ایشالا موفق باشی ما که نتونستیم موفق بشیم دار و ندارمونو فروختیم اومدیم اینجا تا با یه نفر شریک بشیم کافه بزنیم همون کافهای که توش نشسته بودی اما طرف کلاهبردار از آب در اومد و همه چیمونو بالا کشید برای آینده این بچه اومده بودیم اینجا ولی همون چیزیو هم که داشتیم از دست دادیم. فریبا متاثر میشه و میگه حالا چرا برنمیگردین ایران؟ اون زن بهش میگه تا الان تمام تلاشمونو کردیم که همین جا بمونیم شاید بتونیم اوضاعو بهتر کنیم فریبا بهشون میگه من جونمو به شما مدیونم هر کاری که از دستم بر بیاد واستون انجام میدم اینو دارم جدی میگم و بعد از شارژ شدن گوشیش با تاکسی برمیگرده به هتل.
از طرفی سوگند با سامی دوست ۲۰ سالهاش قرار میذاره تا با همدیگه صحبت کنن آنها درباره کار کمی با هم حرف میزنند که سوگند وقتی میبینه سامی از همه کارهاشون خبر داره کلافه میشه و بعد از رفتن سامی به بهداد زنگ میزنه و بهش میگه که چرا همه چیزو به سامی گفتی؟ او میگه من چیزی نگفتم حتماً بهت یه دستی زده البته یه کمی تو اینترنت سرچ کنه زیر و بم مارو در میاره و میفهمه که تو چه کارهایی دست داریم سوگند کلافه میشه. فردای آن روز سوگند و نسترن به همراه فریبا به سر قرار با هلدینگ میرن که قراره باهاشون قرارداد ببندند. آنها مجتمع را از دور میبینند و بهشون میگن که آخرین واحد که ویو ۳۶۰ درجه داره و ۳۶۰ متر هم هست برای فریبا گذاشتیم کنار سپس به دفتر میرن برای توضیحات بیشتر. از طرفی تو تهران برای استخدام به مدلها و بلاگرهایی که خبر داده بودن بهشون برای دادن تست رفتن به آدرسی که بهشون دادن. ترنم هم جز همونها هست ابراهیم بیرون میره و طبق لیست اسامی را میگه تا برن داخل. آنها ازشون میخوان که تک به تک بیان جلو و خودشونو معرفی کنند تا ازشون فیلم بگیرن یک دفعه تعدادی شرخر به اونجا میان و همه جارو به هم میریزن.
آنها جا خوردند و دنبال صدا میرن ترنم یه تنه میره روی میز جلوی آنها وایمیسه ازشون میخواد تا صداشونو بیارن پایین و ترمزشونو میگیره یکی از آنها به دوربین نگاه میکنند و میگه که سه ماه از موعد این چک گذشته و هنوز نقدش نکردی و شروع میکنه به تهدید کردن سپس از اونجا میرن. تو دفتر کار مترجم ترکها به آنها میگه که ما میدونیم که نفوذ فریبا خانم روی فالوورهایش خیلی زیاده آنها اگه ببینن که فریبا از ما ملک خریده طعاً جا پای ایشون میذاند سوگند تایید میکنه و میگه بله نفوذ ایشون روی مخاطبهاش خیلی زیاده میتونیم یه آنالیز پیج هم ازش ببینیم او بهش میگه که بله تو این مدت که داشتیم صحبت میکردیم تیم ما آنالیز پیجش رو انجام داد و بهش نشون میده که پیج فریبا با شخصی به اسم شیما فشن در حال رقابته سوگند بهشون میگه که خب الان این یعنی چی؟ مترجم میگه یعنی اینکه تا سه ماه آینده اگه پیج فریبا رو به صعودی داشت ما با ایشون قرارداد میبندیم اگه نه شیما فشن ازش زد بالا با ایشون قرارداد میبندیم. سپس آنها از اونجا میرن که فریبا به سوگند میگه خوب اینا از من توقع معجزه دارند که تو سه ماه فالوورهامو زیادتر کنم؟ مگه اصلاً شدنیه؟ سوگند میگه چرا نشدنیه؟ اگه به چشم رقابت بهش نگاه نکنی و به این چشم نگاه کنی که از گذشته خودت موفقتر بشی شدنیه...
نظر شما