خلاصه داستان سریال جان سخت قسمت ۳ + دانلود قسمت سوم سریال جان سخت
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه ای از قسمت سوم سریال جان سخت که در روز جمعه ۲۱ دی منتشر شده است را برایتان آورده ایم که خواهید خواند
سریال جان سخت در ژانر اجتماعی در سال ۱۴۰۳ از شبکه خانگی و پلتفرم فیلم نت منتشر می شود، در این سریال بازیگرانی چون فرهاد اصلانی، مهرداد صدیقیان، امیرحسین هاشمی، مجتبی پیرزاده، الناز حبیبی، ماهور الوند، مجید یوسفی،نسرین مقانلو، مسعود کرامتی و... حضور دارند. خلاصه داستان قسمت سوم سریال جان سخت را در ادامه این مطلب می خوانیم.
خلاصه قسمت سوم سریال جان سخت
نگار میاد به اشکان میگه بره جلوی فرزاد رو بگیره داره میره خونشون، چون فرزاد فکر میکنه رفیقای وحید میرن خونه پدرشو و خانواده اش رو اذیت کنن. اشکان میره به فرزاد میگه این دیوونه بازیا چیه؟ فرزاد میگه بهتره برم خودم بهشون بگم چی شده. اشکان میگه الان صلاح نیست بری. فرزاد میگه نرم که بریزن سرشون. حمید میگه اینکارو که میکنی بیشتر به ضرر خودته بیا کمی فکر کن اگه خواستی بری خودم میبرمت. فرزاد میگه من فکرهامو کردم، شما خودتون رو بذارید جای من هر لحظه ممکنه یکی بره در خونمون و قضیه رو به خانواده ام بگه، بگن پسرتون آدم کشته ، یه سری حیوون چاقو کش بزنن مادر و خواهرتو بکشن وایمیستید ساندویچ می خوردید. همه دوستاش میریزند و جلوی فرزاد رو می گیرن و میگن ما میریم بهشون میگیم.
امیر و محسن و حامد و بقیه رفیقاشون با موتور و چماق راهی خونه پدر فرزاد میشن.
الهام در حال کوتاه کردن موهای پدرش بود و از همه جا بیخبر. پدرش میگه بیا پدر و دختری بریم کبابی شام بخوریم. یکدفعه حامد و رفیقاش در خونه رو میشکونن و وارد حیاط میشن، پدر فرزاد شوکه میشه میگه چه خبره، سراغ فرزاد رو میگیرن میگه خونه نیست. حامد وحشیانه تموم شیشه ها و مهتابی های خونه رو میشکونه و با داد فرزاد رو صدا میکنه. الهام از تو خونه همه چیز رو میبینه.
حمید و شاهین و اشکان با ماشین میرسن می بینند رفیقای وحید اونجان دنده عقب میگیرن تا دیده نشن، حامد و بقیه به پدر فرزاد میگن فرزاد وحید رو کشته ، وقتی میبینن نیست مجبور میشن برن.
اشکان میره پیش آقا رحیم بابای فرزاد، همه چیز رو براش میگه و بعد برمیگردن.
بابای اشکان با نگار و فرزاد صحبت می کنه که با دوست وکیلم صحبت کردم قراره کمکمون کنه، فرزاد میگه چه فایده داره وحید زنده میشه؟ اون میگه اینطوری بخوای فکر کنی هیچ کس نباید بره پیش وکیل بالاخره اونا بیشتر از ما قانون رو میفهمن.
بچه ها که اومدن همگی با هم میرید پیش وکیل و همه چیز رو بهش می گید، نگار تشکر میکنه. آقا رحیم تماس میگیره به نگار، فرزاد میگه حتما قضیه رو فهمیده جوابش رو نده.
اشکان و بقیه که میرسن شماره آقا رحیم رو میگیره که فرزاد باهاش صحبت کنه، فرزاد مجبور میشه باهاش حرف بزنه. نگار به اشکان میگه عمو علی با دوست وکیلش صحبت کرده بریم پیشش.
فردا که میشه بچه ها میرن پیش رفیق عمو علی که وکیل هست.
پلیس هم میره دم خونه فرزاد، آقا رحیم به الهام میگه حامد رفته از فرزاد شکایت کرده.
وکیل به بچه ها میگه اگه ماجرا همینه که میگید قتل به حساب نمیاد، یعنی قتل غیرعمد هست و هل دادن عامل بوده و تصادف باعث مرگ شده و قصاص نداره. فقط نباید فرار کنی باید بذاری روال عادی پیش بره.
حامد یاد گذشته ها میفته زمانیکه به وحید جریان عاشق شدنش رو میگه، بهش میگه ترش نکنه و این هیچ ربطی به داداشش نداره، وحید ناراحت میشه اما میگه میخوای باهاش دوست باشی باش اما عشق و عاشقی رو بذار کنار.
روز تشییع جنازه وحید بارون می باره همه سر خاک میرن و با وحید خداحافظی میکنن، نوید دومادشون میبینه که آقا رحیم اومده و مادر و خواهر فرزاد میان سر خاک، میره بهشون میگه از اینجا برن اما اونها میگن وحید تو تصادف مرده ، نوید میگه اصلا من هلش دادم بهتره شما برید اگه بیایید بد میشه ، احمد برادر بزرگ وحید از زندان مرخصی گرفته اومده الان شما رو ببینه بد میشه یه قتل هم میفته گردنش، بفرمایید برید زدن بچه مردم رو ناکار کردن حالا اومدن حلواشو بخورن.
نگار میره پیش عموعلی و ازش تشکر میکنه که اونا رو با آقای صبوحی آشنا کرده وقتی بهشون گفته قتل نبوده انگار یه باری از دوششون برداشته. عموعلی میگه هر وکیل دیگه هم بود همینو میگفت. نگار میگه فرزاد از وقتی اینو شنیده حالش بهتره، خیلی ترسیده بود. عموعلی میگه به فرزاد بگو بره خودشو معرفی کنه، نگار میگه اتفاقا می خواد بره. عموعلی میگه اینطوری براش بهتره تا کی می خواد خودشو قایم کنه، بالاخره باید اینجا زندگی کنه یا نه.
حامد به پلیس سر خاک میگه چرا اومدید اینجا دنبالش؟ چقدر طول میکشه اعدام بشه، مامور میگه مگه قراره اعدام بشه، اون حکمش قصاص نیست. حامد میگه یعنی چی؟ زده داداش منو کشته باید اعدام بشه. مامور میگه من قاضی نیستم رفتی دادسرا از قاضی بپرس، این قتل عمد نیست. پلیس که میره نوید به حامد میگه پدرومادر و خواهر فرزاد اومده بودن نداشتم بیان سرخاک. حامد به الهام پیام میده ساعت ۱ سرکوچه باشه، الهام میره سرقرار. حامد میرسه بهش میگه با ننه بابات اومدی سر خاک داداش من. الهام میگه حامد من الهامم حواست هست؟ حامد میگه الهام کیه خواهر همون بی ناموس که زد داداش منو کشت، ببین دختر خانم داداش تو کسی رو کشت که از همه دنیا بیشتر دوستش داشتم. الهام میگه من می فهمم اما من دوستت دارم، حامد میگه غلط کردی دوستم داری، شاید از نظر قانون قاتل نباشه اما تو هر سوراخی که باشه میکشم بیرون. اومدم اینجا که بگم دنبال رضایت نباشی بیاد بیرون چون اون وقت من قانون خودمو اجرا میکنم اونجا دیگه عمد و غیر عمد نداره ، بیشرفم اگه نکشمش حتی به اینکه چطور بکشمش هم فکر کردم.
الهام یاد خاطراتش با حامد میفته که چه روزهایی داشتن.
حامد به رفیقش تو پادگان زنگ میزنه که مامور نگهبانی اسلحه ها هست بهش میگه بیاد دم در. بعد خودش یواشکی میره داخل اسلحه خونه ، یه اسلحه برمیداره با چند تا تیر تا میخواد بره یکی در رو از پشت می بنده...
دانلود سریال جان سخت قسمت ۳
https://filmnet.ir/contents/scYXbem/Die-Hard-S۰۱-E۰۱
نظر شما