خلاصه داستان قسمت ۴ سریال غریبه از شبکه ۳ سیما

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۴ سریال غریبه را برای طرفداران و دنبال کنندگان این سریال مهیج قرار داده ایم.

خلاصه داستان قسمت ۴ سریال غریبه از شبکه ۳ سیما
صفحه اقتصاد -

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۴ سریال غریبه را برای طرفداران و دنبال کنندگان این سریال مهیج قرار داده ایم. سریال غریبه به کارگردانی سروش محمدزاده در ۲۷ مرداد ۱۴۰۳ از شبکه ۳ سیما پخش خود را آغاز کرده است. این سریال دارای ۳۶ قسمت ۴۵ دقیقه‌ای بوده و هر شب ساعت 20:30 دقیقه پخش می‌شود. آقای سروش محمدزاده در کارنامه خود سریال‌هایی همچون همبازی و نوار زرد ۲ و سوران را دارد و در شبکه نمایش خانگی سریال سیاوش کارگردانی کرده است که با سریال غریبه در سال ۱۴۰۳ تجربه جدیدی را به دست آورده است. ۱۴۰

خلاصه داستان قسمت ۴ سریال غریبه 

سینا با امیرعلی میرن به یه کافه تا باهم صحبت کنن. اونجا امیرعلی باهاش درد و دل میکنه که عمر مفید کاریه ما فکر کردین چقدره؟ من کلی زحمت کشیده بودم روی اون پروژه قبل از اینم روی یه پروژه دیگه که دارو واسه سرطان بود کار میکردم یه شرکت داروییه خارجی به اسم اچ تی اچ ان اومد تحقیقات اولیه مارو خرید تا روی بلند مدت عرضه کنه تو بازار البته ما اول فکر میکردیم وارد میشه تو بازار از طریق پول همونم روی این یکی پروژه سرمایه گذاری کرد سینا چیزهایی که میگه را مینویسه و میگه تو اون فیلم مژگان را هم کنار تلما دیدی چرا نرفتی دنبال اون؟ امیرعلی میگه پیداش نکردم والا. سینا به احسان زنگ میزنه و میگه درباره شرکت داروسازی اچ تی اچ ان تحقیق کن. سپس وقتی به اداره میره از بچه ها میپرسه که به جایی رسیدن یا نه آنها میگن هنوز نه فقط این شرکتی که گفتین یه شرکت کوچیک هلندیه سینا میپرسه یه شرکت کوچیک داروسازی چرا باید تحقیقات یه داروی سرطانیو بخره؟ حسام میگه یجورایی پوشش کاره وگرنه به یه شرکت داروسازی قدر تو آمریکا وصله سینا میگه به کارتون ادامه بدین.

سپس به یکیشون میگه واسه من یه اکانت بساز با اسم مستعار دکتر همایون آریازند همه کارهای لازم واسه فریبشونم انجام بده مقاله و اینکه تو خارج از کشور تو یه شرکت کار میکنم و درباره درمان بیماری ام اس دارم تحقیق میکنم. سینا به رویا دوباره به سینا زنگ میزنه و ازش میخواد همدیگرو ببینن سینا میپرسه که چجوری این یکی شماره‌مو پیدا کردی؟ آنها باهم قرار میزارن. امیرعلی به خانه مادر تلما میره و باهاش کمی حرف میزنه سپس ازش میپرسه که میخواد بره تو وسایلشو ببینه شاید چیزی به دردش خورد درباره مژگان تلفنی آدرسی پیدا کنه مادر تلما اجازه میده و میگه برو. سینا سر قرار با رویا میره و اونا همدیگرو نمیشناسن و سینا میگه تو چقدر عوض شدی اگه تو خیابون میدیدمت نمیشناختمت رویا هم میگه تو هم خیلی عوض شدی فقط رنگ چشمات تغییر نکرده سپس بهش میگه بریم آنا منتظرته بریم پیشش او میگه تا وقتیکه بابا تو اون خونه ست نمیام رویا میگه نیست بیا بریم همان موقع راحله بهش زنگ میزنه و میگه کجایی؟ سفره انداختیم منتظرتیم او میگه الان میام.

سپس به رویا میگه باشه یه وقت دیگه الان باید برم. او به خانه پدر راحله میره که رویا تعقیبش کرده و وقتی از خونه بیرون میاد او پیشش میره که سینا میگه منو تعقیب کردی؟ رویا میگه مجبور شدم چون به آنا قول دادم باهم میریم پیشش سپس باهم راه میوفتن سمت خونه سینا وقتی میرسه با دیدن اون خونه یاد کودکیش میوفته و تمام خاطراتش زنده میشه. آنا مادرش با دیدنش خوشحال میشه و میگه واقعا خودتی سینا؟ سپس بعد از کمی حرف زدن سینا میخواد بره که آنا میگه بمون چرا انقدر زود؟ رویا میگه خوب داره ازدواج میکنه دیگه بایدم کار داشته باشه دیگه آنا خوشحال میشه. سینا بهشون میگه که از گذشته من زیاد چیزی نمیدونه گفتم بهش پدر و مادرم از دنیا رفتن سپس تلفنش زنگ میخوره و میره جواب بده که آنا از این حرفش جا خورده. 

احسان با سینا حرف میزنه و ازش میخواد تا بره اونجا. سینا عینکی میزنه به چشمش که از طریقش هم صدا و هم تصویرو همکاراش تو اداره داشته باشن. سپس به دانشگاه میره تا اونجا با دکتر رضایی ملاقات کنه. مدیر دانشگاه از همایون که همان سیناست تعریف میکنه تو حیطه داروسازی و سعی میکنه دکتر ضیائی نظرش جلب بشه و بهش نزدیک بشه. دکتر ضیائی بعد از کمی حرف زدن با دکتر همایون بهش میگه به نظر من برو از اینجا اونور به خواسته هات میرسی منم خام حرفاشون شدم اومدم اینجا! بعد از کمی حرف زدن بهش میگه حالا مشخصاتتو بنویس واسم تونستم کاری کنم واست بهت خبر میدم سپس به اداره برمیگرده. حسام بهش میگه که شروع کرده به سرچ کردن درباره دکتر همایون الان اسمتونو تو چندتا مقاله هم مینویسم تا راحت‌تر باور کنه. آدرس مژگان را احسان درآورده و به سینا میده او پیش امیرعلی میره و باهاش حرف میزنه و میگه که آدرس و شماره مژگان خجندی را پیدا کردیم ولی کاری نکنین تا باهمدیگه بریم سراغش امیرعلی قبول میکنه و سینا میره که امیرعلی تو فکر فرو میره....

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال غریبه از شبکه ۱ سیما + عکس

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه

اخبار مرتبط سایر رسانه‌ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت صفحه اقتصاد هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان
      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت صفحه اقتصاد هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد