خلاصه داستان قسمت ۳ سریال غریبه از شبکه ۳ سیما

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۳ سریال غریبه را برای طرفداران و دنبال کنندگان این سریال مهیج قرار داده ایم.

خلاصه داستان قسمت ۳ سریال غریبه از شبکه ۳ سیما
صفحه اقتصاد -

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۳ سریال غریبه را برای طرفداران و دنبال کنندگان این سریال مهیج قرار داده ایم. سریال غریبه به کارگردانی سروش محمدزاده در ۲۷ مرداد ۱۴۰۳ از شبکه ۳ سیما پخش خود را آغاز کرده است. این سریال دارای ۳۶ قسمت ۴۵ دقیقه‌ای بوده و هر شب ساعت 20:30 دقیقه پخش می‌شود. آقای سروش محمدزاده در کارنامه خود سریال‌هایی همچون همبازی و نوار زرد ۲ و سوران را دارد و در شبکه نمایش خانگی سریال سیاوش کارگردانی کرده است که با سریال غریبه در سال ۱۴۰۳ تجربه جدیدی را به دست آورده است. ۱۴۰

خلاصه داستان قسمت ۳ سریال غریبه 

سینا رفته تو اداره و فیلم اخبار را که امیرعلی تلما را اونجا دیده میبینن و سینا از حسام و احسان و بچه ها نظرشونو میپرسه. احسان میگه من احساس میکنم زیر سر خود همین امیرعلیه چجوری یهو زنشو تو اخبار میبینه درحالیکه همه میگن غرق شده بعد تحقیقاشو هم تو همین برهه از زمان میدزدن یه جای کار میلنگه! سینا میگه شایدم واقعیتو میگه و اینا به هم ربط داره! و میخواد به تحقیقاشون ادامه بدن. سینا به شرکت دارویی امیرعلی رفته که میبینه هیچکی نیست ولی امیرعلی تنهایی نشسته که ازش میپرسه چرا تنهایی نشستین؟ خطرناکه در باز بود! امیرعلی میگه چیزی دیگه واسه از دست دادن نداریم سپس تعارف میکنه بشینه. سینا میپرسه چجوری با همسر خدابیامرزتون آشنا شدین و ازدواج کردین؟ امیرعلی یادش میاد و تعریف میکنه، که یه روز پیش عموش تو شرکتش میره و ازش کمک میخواد برای دوستش که مشکل مالی پیدا کرده محمدحسین بهش میگه چقدر پول میخواد کارش راه بیوفته؟

امیرعلی میگه نه عموجان ایشون خانمه و مجرده دنبال کار میگرده عموش میخنده و میگه که هم دختره هم مجرد فهمیدم و بهش میگه بگو بیاد پیشم شرکت امیرعلی خوشحال میشه و وقتی میره تو کتابخانه دانشگاه به تلما خبرشو میده که او حسابی خوشحال میشه. سینا از شرکت بیرون میاد و به حسام زنگ میزنه و آدرس شرکت دارویی عموی امیرعلی را میگیره و به اونجا میره. او به محمدحسین میگه من درباره تلما حدادی ازتون سوال داشتم او جا میخوره و میگه همون همسر سابق امیرعلی خودمون؟ مگه ایشون سال‌های پیش فوت نکرده؟ سینا شاهمیری میگه که بله ایشون ادعا کردن که زنده دیدنشون و ازش میپرسه تو شرکت چیکار میکرده؟ او میگه امین من بود یه دختر سخت کوش و زبر و زرنگ یجورایی همه کاره تمام قراردادهای خارج از کشور را هم ایشون انجام میداد سینا میگه گزارششونو میتونم ببینم؟ محمدحسین سماواتی میگه بله و میره تا هماهنگی هاشو بکنه.

سینا فردای آن روز میره اداره و با همکارش حق شناس درباره پرونده صحبت میکنه که حق شناس بهش میگه از بازرسی اومدن میخوان باهات حرف بزنن سینا میگه کی؟ او میگه قمصری سینا میگه ای بابا هنوز پرونده باز نشده تازه شروع کردیم تحقیقو اومدن؟ سپس قمصری با سینا صحبت میکنه و مسیر تحقیقاتی که پیش گرفته را بی مورد و دور از پرونده میدونه و به حق شناس میگه من واسه شما احترام قائلم ولی به نظرم مسئول پرونده را عوض کنین بهتر باشه حق شناس از سینا میخواد بره بیرون و تنهاشون بزاره. سینا میره پیش بچه ها و به احسان میگه به احتمال زیاد من از این پرونده کنار گذاشته میشم شما به کارتون ادامه بدین احسان میگه چرا؟ سینا میگه قمصری میگه مسیری که انتخاب کردم بیراهه ست واسه منم بهتر شد به کارهای شخصیم میرسم و میره.

او سر کلاس تو دانشگاه ست که وسط آموزش گوشیش زنگ میخوره و ببرون میره حق شناس ازش میخواد بره سریعا پیشش تا حرف بزنن. اونجا شخصی به اسم صداقت هم هست که حق شناس بهش میگه هرچی درباره پرونده میدونی بهشون بگو او شروع میکنه به تعریف که میفهمه او تلما حدادی را میشناسه سینا میپرسه از کجا میشناستش که او میگه سه سال پیش یه پرونده داشت که با مرگش مخدومه شد. سینا میگه چه پرونده ای؟ او میگه جاسوسی به این نتیجه رسیده بودیم که با نقشه قبلی به امیرعلی سماواتی نزدیک شده بود تا به شرکت عموش نفوذ پیدا کنه. سینا بعد از شنیدن حرفاش بهش میگه از کجا میدونین؟ شاید حقیقت نداره! او عکسی نشون میده و میگه کسی که کنار تلما ایستاده یه جاسوس بین الملله که واسه موصاد کار میکنه حق شناس و صداقت ازش میخوان تمرکزشو بزاره رو پیدا کردن تلما حدادی. فردای آن روز تو اداره حق شناس میره پیش سینا و بهش میگه این پرونده محرمانه ست حواست باشه بیوفت دنبال پیدا کردن سرنخ از تلما. آدرس مژگان صولتی دوستشو بده به امیرعلی اون خودش میره دنبالش اگه چیزی باشه مارو میرسونه به تلما. امیرعلی رفته بوده به مطب ارغوان و باهاش حرف میزنه که وقتی بیرون میاد سینا بهش میگه میتونیم حرف بزنیم؟ امیرعلی میگه تعقیبم میکنین؟ او بهش میگه سوار ماشین بشه باهاش کار مهم داره و میرن..... 

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال غریبه از شبکه ۱ سیما + عکس

پیشنهاد سردبیر

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار ویژه

اخبار مرتبط سایر رسانه‌ها
    اخبار از پلیکان
    تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت صفحه اقتصاد هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان
      تمامی اخبار این باکس توسط پلتفرم پلیکان به صورت خودکار در این سایت قرار گرفته و سایت صفحه اقتصاد هیچگونه مسئولیتی در خصوص محتوای آن به عهده ندارد