نقد سریال در انتهای شب با بازی پارسا پیروز فر
سریال «در انتهای شب» به کارگردانی آیدا پناهنده و نویسندگی مشترک با ارسلان امیری؛ زوج هنری که در مسیر تدوام زندگی شان به رشد هنری شأن هم توجه ویژه ای دارند جمعه ها به طور اختصاصی از فیلمنت پخش میشود و پیشنهاد خوبی برای تماشای این روزهاست.
سریال «در انتهای شب» به کارگردانی آیدا پناهنده و نویسندگی مشترک با ارسلان امیری؛ زوج هنری که در مسیر تدوام زندگی شان به رشد هنری شأن هم توجه ویژه ای دارند جمعه ها به طور اختصاصی از فیلمنت پخش میشود و پیشنهاد خوبی برای تماشای این روزهاست.
چند دهه ای است که جامعه از مسیر واقعی و درستش خارج شده و زندگی معمولی و پر از خاطره های خوش گذشته در جاده زندگی ره بسته است. از جامعه سنتی با سرعت نور فاصله گرفته و نوخواهی و تجدد هم بدون ابزارهای لازم به عنوان چالشی لاینحل باقی مانده است. خانواده امروزی بدون آمادگی به پازل بعدی پرتاب شده است. زندگی قبلی با آمدن زندگی تازه و نوگرایانه بدون مدون شدن قوانین لازم، برداشت های شخصی و ناکامل، روند زندگی را کند و یا متوقف کرده است. در جامعه امروز با قوانین ناکافی، گرایش به پاشیدگی در اولویت اصلی اش قرار گرفته است.
از زاویه دید مرد نقاش، زن مدیر گالری، بچه ای که همه نوع بیماری ها را در خودش مشاهده می کند، زن همسایه که تخصصش زالو بودنش است البته زالو نشانه و نماد قابل قبول زن سنتی و گوش به فرمان بودن را به خوبی معرفی کرده است، نقاشی که زبان نقاشی را می فهمد اما از زبان ارتباط با انسان معاصر عاجز است، پیرمردی که سال ها مدیر سینما بوده که به خود و دیگران رویا بفروشد، دختری دم بخت دچار دوگانگی شده و محضرداران طلاق و ازدواج دو روی یک سکه اند.
فضاسازی سریال در بیشتر موارد بی رنگی را معنا می بخشد و گاهی هم خاکستری و فضای نیمه روشن و نیمه تاریک حالات درونی شخصیت ها را بر ملا می کند. گاهی هم رنگ دلدادگی اندک نویدبخش و خاطره انگیز جلوه می نماید.
در دست همه شخصیت های سریال، چاقوی سلاخی و یا اندکی چاقوی جراحی پزشکی دیده می شود. همه از زندگی نابود شده و ناکافی خود در رنجند بنایراین با آزار دادن همدیگر، انتقام می گیرند در صورتی که سرشت پاکی دارند.
در سراسر گفتگوی میان هم، دعوا و مرافعه در صدر واکنش هاست. نمی توانند مثل دو انسان بالغ با هم گپ و گفت کنند. حتما یکی باید مغلوب، و آن دیگری فاتح باشد. سردرگمی کار و زندگی مثل کلاف درهم پیچیده دارد نفس شخصیت ها را می برد.
در شهرکی تازه تاسیس شده که انسان های شبح وار در خانه های لانه زنبوری و با حصارهای بزرگ که شباهت بسیاری به زندان بزرگ دارد همه با تنهایی شان در جدال تمام نشدنی غوطه ور هستند. حسادت ها و پشت و پا زدن ها شیوه مرسوم این زمانه شده است.
کارگردانی، تصویربرداری و بازی ها در خور تحسین هستند. گاهی سکانس هایی درخشان و بهت آور بیننده را به وجد می آورد. مثل سکانس رقص پسر و مادر و نوه که آرزوی محال را امکان پذیر می نمایاند. یا سکانس جدایی در محضر و بازی های درخشان یادآور آثار ماندگار سینمایی را در خاطره تداعی می کند. عنصر ایجاز که اوج خلاقیت را در پی دارد در بیشتر قسمت ها بدون ایراد و لرزش به خوبی ایفا میشود. گاهی هم ایجاز به روند پیشبرد داستان لطمه می زند به عنوان مثال شبی که همسر سابق برای مرد ایده ال اش نصف شبی حلیم می برد و با فاصله چند دقیقه زن همسایه غذایی خانگی برای مرد نقاش می برد و باز دوست خانوادگی شان برایش پیتزا می برد.
سریال «در انتهای شب» واکاوی عمیق روانشناسی، روانشناختی و عقده ادیپ را نیز تصویر می کند.
همچنین باید گفت که این مینی سریال فراتر از انتظار و چند پله بالاتر از سریال های پلتفرمی قرار می گیرد.
نکته پایانی: واژه عشق، واژه گمشده انسان های وارفته این زمانه ماست و می توان گفت که بر اثر افراط و تفریط و هوسهای لجام گسسته دچار چالش های پیش رو شدهایم.
ذبیح الله رحمانی منتقد
نظر شما