بوم گرایی ژرف؛ نگاهی فسلفی به محیط زیست و بهره برداری از معادن
آریا یونسی؛ پژوهشگر و دانشجوی دکتری فلسفه
بوم گرایی ژرف (deep ecology) دیدگاه فلسفی به محیط زیست است که توسط آندره نس و هکارانش (کلاوی، فارلوند و دیگران) ابتدا در اسکاندیناوی پرورده شد. نس و همفکرانش دیدگاهی فلسفی را بسط دادند که متأثر از عناصر فرهنگ شرپای مردم بومی هیمالایا بود. در این فرهنگ، مانند اغلب فرهنگهای باستانی و پیشامتجدد، عناصر طبیعت و کوهها و درهها و دریاها و رودها جایگاه خاص و قدسی دارند. تا حدی که مردم بومی شرپا از رفتن بعضی کوهها امتناع میکنند چون آنها را مقدس می بینند. نوعی یگانگی انسان با طبیعت و احترام گذاشتن به طبیعت که در تفکرات باستانی و قدیمی به وفور دیده میشود. این یگانگی با تجدد از بین میرود. دیگر انسان خود را مالک و کانون میبیند و فقط به خود نگاه میکند. از این جهت است که در دنیای متجدد نگاه ما به محیط زیست به گونهای دیگر شده است؛ حتی دغدغههای محیط زیستی ما از جهت حفظ حیات انسانی است. چراکه ما تنها نوع انسان را شایسته احترام و دارای حقوق می بینیم.
نس در مقابل استدلال میکند که «خود» انسانی از محیط پیرامونش جدا نیست؛ بلکه انسان در یک بوم است، در یک کل. جهان پیرامون انسان میتواند امتداد او باشد. دست کم بدون این پیرامون انسان نه تنها نمیتواند زندگی کند، بل بیشتر نمیتواند هویت کاملی داشته باشد. در واقع، نس با سوژه دکارتی، ذهن شناسایی که کاملاً از تن جداست، به مقابله بر می خیزد. برای دکارت، که سرسلسله تفکر فلسفی مدرن است، هویت و ذات انسان همان ذهن شناسا (سوژه) است که قطعی و اولیه است، ذهنی که به دقت از تمام چیزها حتی تن خود جدا شده است. میتوان این دیدگاه که تن/بدن را از سوژه/ذهن جدا نمیکند به انواع روشها فهمید اما شاید برای فهم چیزی که نس مدنظر دارد ایده ادراک جسمانی مرلوپونتی گزینه خوبی باشد: این ایده که همه ادراکات ما از جهات از طریق تن انجام می شود؛ هنگام ادراک تن از ذهن جدایی ندارد. با اضافه شدن بدن به ذهن در هنگام ادراک ارتباط ما با جهان پیرامون روشنتر میشود زیرا تن یکی از موجودات جسمانی است که در جهان وجود دارد و فضا و مکانی را آشغال کرده است.
از طرف دیگر، بوم گرایی ژرف در مقابل بوم گرایی سست (shallow ecology) قرار می گیرد. نس بوم گرایی سست را جنبشهایی میداند که توجه آنها به محیط زیست تنها از جهت تخریب محیط زیست «انسان» و آلودگیهای ناشی از آن است؛ آلودگیهایی که معمولاً مستقیم یا غیرمستقیم برای انسان است. از نظر وی این جنبشها خودخواهانه و کاملاً انسان محور هستند. زیرا که انسان و بهره مندی وی در کانون تمامی توجه قرار گرفته است و از همین جهت است که «تخریب» و «آلودگی» چنین برجسته شده است. در مقابل نس معتقد است که بوم باید در کلیت آن دیده شود و هرچیزی بر اساس ارزش خودش سنجیده شود. به بیان بهتر، انسان نه از موجودات دیگر بالاتر است، نه پایین تر، بلکه تنها یکی از اجزاء آن کل است. چیزی که باید حفظ شود کل است.
این دیدگاه از چند جهت راهگشا است: نخست، به خوبی سرشت جنبش های بوم گرایی سست را آشکار میکند که برخلاف آنچه ادعا میکنند دغدغه محیط زیستی آنها کاملاً انسان محور و خودخواهانه است؛ دوم، دیدگاهی متفاوت به ما میدهد که دخالتها و بهره برداری های انسان را در محیط زیست به گونه دیگری ببینیم. زیرا آنچه که باید مد نظر داشت این است که بوم به طور کلی حفظ شود؛ نمیتوان برای حفظ یک دره کاری کرد که یک گونه جانوری نابود شود، بلکه اگر با تغییراتی میتوان گونه را نجات داد باید این کار را کرد. همینطور نمیتوان انسان را بخاطر محیط زیست از بهره برداری از منابع محیط زیستی منع کرد.
من اینجا سعی میکنم این دیدگاه را بیشتر گسترش دهم و آن را به بهره برداری از معادن تعمیم دهم. به طور معمول بوم گرایان سست در مقابل هرگونه بهره برداری از معادن موضع منفی میگیرند و آن را به دلیل اینکه مستلزم تغییر شکل یا تخریب است محکوم می کنند. اما آیا این دیدگاه قابل دفاع است؟ با در نظر داشتن بوم گرایی ژرف این دیدگاه به این شکل خام و ناپخته می نماید. چراکه انسان به عنوان عضوی از بوم حق دارد زندگی کند و از بوم بهره بگیرد. بنابراین از دیدگاه نس آنچه که مهم است حفظ بوم است، اینکه تغییراتی رخ دهد یا تخریب و آلودگی به آن وارد شود فی حد ذاته نامطلوب نیست، بلکه اگر یک معدن وجود داشته باشد که مورد نیاز انسان باشد و بهره برداری از آن ارزش داشته باشد و بتوان آلودگی و تخریب آن را به گونهای مدیریت کرد که آسیبی به کلیت بوم وارد نشود، آنگاه میتوان بهره برداری را انجام داد. زیرا چیزی که باید در نظر داشت حفظ کلیت بوم است، نه لزوماً تغییر ندادن آن.
این چیزی است که همیشه در بوم ها دیده می شود. برای نمونه، ما حیوانات زیادی را میبینیم که مشغول کندوکاو در زمین هستند، مورچهها، خزندگان، چرندگان، و … . این کندوکاوهای حیوانی به دلایل مختلفی است: خانه سازی، بیرون کشیدن غذا و ریشههای غذایی از زمین، پناهگاه و زاد و ولد. آنها هم مثل انسان کندوکاو میکنند و ظاهر بوم را تغییر می دهند، تا جایی که گاهی در طبیعت خانه سازی های عظیم مورچگان را می بینیم. به بیان ساده تر، این رفتارها مختص انسان نیست، بلکه دیگر جانداران هم چنین فعالیتهایی دارند. اما این فعالیتها نه تنها بوم را از بین نمی برند بلکه اگر مانع آنها شد یا به هر دلیلی ممکن نباشند زندگی گونههای جانوری به خطر می افتد.
از این رو، معدن کاوی انسان کاری طبیعی و مطابق سرشت اوست؛ اینکه شکل و ظاهر زمین تغییر میکند لزوماً نامطلوب نیست، بلکه وظیفه انسان این است که بوم را حفظ کند و تبعات کار خود را بسنجد.
نظر شما