خلاصه داستان قسمت ۷۶ سریال ترکی زغال اخته
در این مطلب شما شاهد قسمت ۷۶ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است.
سریال ترکی ذغال اخته روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند.
در قسمت ۷۶ سریال ترکی شربت زغال اخته چه گذشت؟
مته خان پیش عامر میره و میگه صبح پیش مامان بودم دوباره بهم ریخته بود نکنه دوباره مریضیش برگرده! عامر میگه نه پسرم نگران نباش من مواظبشم. دوعا تو سرویس به خودش میگه نباید گریه کنی اونی که این بلارو سرت آورده باید گریه کنه سپس فاتح پیشش میره و بغلش میکنه که دوعا خودشو کنترل میکنه و به خودش میگه همونجوری که اون نقش بازی میکنه نقش بازی کن واسش به خاطر بچه هات سپس باهم میرن.
نورسما به شعله زنگ میزنه و ازش میپرسه که چرا خانواده امید نمیان؟ منو نمیخوان؟ شعله میگه نه بابا این چیزا نیست نورسما میگه آخه قبلا یکبار منو دیده مادرش احساس کردم ازم خوشش نیومد شعله آرومش میکنه و میگه نه بابا اینجوری نیست خیالت راحت. نورسما استرس داره که پنبه باهاش حرف میزنه تا آروم بشه سپس به آذرخش زنگ میزنه تا اونارو هم دعوت کنه اما آذرخش میگه ما خبر داشتیم آخه امید چون خانواده اش نمیتونه بیاد از مادر من خواهش کرد تا بیاد مراسم پنبه جا خورده و میگه خیلی خوب پس میبینمتون سپس آذرخش از چیمن میخواد تا به اون مربی خصوصی پیام بده و بگه که نمیتونه و اجازه نداره چیمن میگه باشه.
پنبه از نورسما میپرسه که تو خبر داشتی سولماز اینا با امید میان خواستگاری؟ او تایید میکنه که پنبه میگه بهتره بابات هم در جریان باشه نورسما میگه باشه بگو بهش در جریان باشه. آذرخش تو مدرسه مردی را میبینه که به بچه ها گیر میده که ازش میپرسه شما؟ او بهش میگه که من مدیرکل مدرسه هستم آذرخش هم خودشو معرفی میکنه و با دیدن گوکان بهش میگه با محمد بیاین اتاقم کارتون دارم. سپس آذرخش بهشون میگه که این میز منو ببرین بیرون میخوام تغییر بدم دکوراسیونو محمد حرفی نمیزنه و فقط نگاه میکنه و فکر میکنه که چجوری ببرن بیرون اما محمد میگه نمیشه خانم این خیلی بزرگه!
آذرخش میگه دیدی؟ طرز فکر آدمها خیلی فرق دارن باهمدیگه تو بودن فکر کردن گفتی نمیشه خیلی بزرگه ولی محمد نمیشه تو ذهنش راه نداشت و باور کرد که میتونه و دنبال راه حل بود پس نباید کسیو مسخره کنی و درباره هرچیزی شوخی کنی! گوکان معذرت خواهی میکنه و میگه فهمیدم. یه نفر پیش فاتح تو شرکت میره و میگه از طرف آیلین اومده فاتح جا میخوره و میگه واسه چی اومدی؟ اون مرد میگه من نامزد قبلی آیلین هستم وقتی باهام بهم زد واسش به پا گذاشتم تا دلیلشو بفهمم که دیدم یه شب باهاش رفتی خونه اش و از اون شب عکس و فیلم دارم! بعدشم که به اینجا رسیدم فهمیدم پولداری حسابی فاتح استرس میگیره و میگه هیچی بین من و آیلین نیست من زن دارم زنم حامله ست خیلیم دوسش دارم اونم یه اشتباه بوده فقط در آخر اون مرد ازش پول میخواد که تا دو روز دیگه جور کنه و بهش بده وگرنه به مطبوعات میده عکس و فیلمو فاتح میگه باشه.
دوعا پیش شعله رفته و بهش میگه وقتی فاتحو میبینم دلم میخواد بکشمش! وقتی نزدیکم میشه میخواد بوسم کنه یا بغلم کنه چندسم میشه حتی تحمل دستاشو هم ندارم! شعله میگه من میرم به بهونه خرید ماشین باهاش رفیق میشم اینجوری شاید چیزی بهم بگه و زودتر این ماجرا تموم بشه دوعا میگه باشه فقط مراقب باش. عامر بهد از مدرسه میره دنبال آذرخش تا باهمدیگه به جایی برن اونا به یه هتل میرن و آذرخش از اونجا حسابی خوشش میاد که عامر میگه قرار اینجا عروسیمونو بگیریم آذرخش خوشحال میشه و شعله یه اونجا میاد و عامر میگه تدارکات دست شعله خانمه آذرخش حسابی سورپرایز میشه.
کایهان پولشو تو یه سرمایه گذاری به باد داده و سرش کلاه گذاشتن او دوباره به میدان برگشته و با دخترهاش قرار گذاشته سپس بعد از اونجا به شرکت میره تا عامر را ببینه که میگن عامر خان نیست بعدا بیاد. شب مراسم خواستگاری شروع شده و سولماز نورسما را برای امید خواستگاری میکنه عبداله خان از نورسما میپرسه نظرشو که او قبول میکنه و سولماز ربان انگشترهاشونو قیچی میکنه و امید با نورسما نامزد میشن همگی خوشحال شدن و نورسما و امید از اینکه بالاخره به همدیگه رسیدن حسابی ذوق زده شدن و هیجان دارن.
نظر شما