خلاصه داستان قسمت ۷۵ سریال ترکی زغال اخته
در این مطلب شما شاهد قسمت ۷۵ سریال ترکی شربت زغال اخته می باشید. سریال ترکی «شربت زغال آخته» (Kızılcık Şerbeti) محصول سال ۲۰۲۲ کشور ترکیه می باشد که به سفارش شبکه «شو تی وی» ساخته شده است.
سریال ترکی ذغال اخته روزهای زوج ساعت ۲۳:۰۰ از شبکه جم سریز پخش می شود و یک ساعت بعد از شبکه جم سریز پلاس پخش می شود. کارگردان این سریال را «هاکان کیرواوانچ» و نویسندگی اش را «ملیس جیولک» برعهده دارند.
در قسمت ۷۵ سریال ترکی شربت زغال اخته چه گذشت؟
سر میز صبحانه دوعا پکره و تو خودشه که پنبه میپرسه چی شده؟ دوعا میگه چیزی نیست فقط بد خوابیدم خسته ام عبداله میگه میخوای بریم دکتر؟ اما دوعا میگه چیزی نیست استراحت کنم خوب میشم نیلای میگه امروز روز تعیین جنسیت بچه مونه مصطفی میگه تنش سالم باشه نیلای میگه من حسم میگه پسره اسمشو میزاریم عبداله سنسور به نیلای میگه میخواستم بگم تو هم بیای ولی انگاری خسته ای دوعا میگه آره شما برین من استراحت کنم. نورسما پیش دوعا میره و میگه چیشده دوعا مثل همیشه نیستی! فاتح چیزی گفته؟ دوعا فقط سکوت میکنه که نورسما میگه میدونی که کلا بی فکر حرف میزنه ولی خیلی دوستت داره جونش به جونت بنده! دوعا با طعنه میگه آره خیلی دوسم داره سپس نورسما میگه من برم حاضر بشم برم بهت زنگ میزنم.
چیمن میگه میخواد بره آموزش رانندگی و گواهینامه بگیره سپس ادامه میده و از سردار میگه که بهش شماره یه نفرو داده برای آموزش رانندگی آذرخش با جدیت مخالفت میکنه و میگه که واسه چی باید بری با کسی تمرین کنی و از کسی آموزش ببینی که اصلا نمیشناسیمش؟ میریم آموزشگاه اسمتو مینویسم چیمن با ناراحتی قبول میکنه. تو مدرسه آذرخش سر جلسه هیئت مدیره میره و بهش میگن که به خاطر کارهای مثبتی که کرده تصمیم گرفتن که به کارش خاتمه ندن و بعد از کمی حرف زدن جلسه تموم میشه.
امید به شعله میگه که نورسما با خانواده اش حرف زده و گفته که میخوایم ازدواج کنیم شعله استرس میگیره از شنیدن حرف های بعدش که شعله میگه چیشد؟ مخالفت کردن نه؟ امید میگه نه رضایت دادن عبدلله بالاخره قبول کرد برم خواستگاری شعله خوشحال میشه و بغلش میکنه و تبریک میگه. در حال حرف زدنن که پنبه به امید زنگ میزنه و بعد از معرفی کردن خودش امید جا میخوره و از جاش بلند میشه پنبه بهش میگه که با مادر و پدرش حرف بزنه و یه تاریخین انتخاب کن برای مراسم خواستگاری امید هل میشه و میگه که فردا میان سپس پنبه خوشحال میشه و میگه خوبه.
بعد از قطع تماس شعله میگه فردا؟م میتونن بیان؟ امید میگه نه اصلا موافق نیستن به این ازدواج هل شدم اینو گفتم شعله میگه همینو کم داشتیم! دوعا به اونجا میاد که وقتی میبینن بهم ریخته ست و چشماش پر از اشکه میپرسن چیشده؟ امید میگه من میرم تا راحت باشین. بعد از رفتن امید دوعا ماجرارو برای شعله تعریف میکنه شعله شوکه میشه و ازش میخواد آروم باشه تا ببینن چیکار کنن دوعا میگه من تصمیممو گرفتم میخوام جدا بشم ولی تا زمانیکه بچه هام به دنیا نیومدن نمیزارم کسی چیزی بفهمه و طبیعی رفتار میکنم.
تا اون موقع هم شروع میکنم به مدرک جمع کردن تا نتونن بچه هامو ازم بگیرن شعله میگه باشه عزیزم پس خودتو برای دیدن و شنیدن هرچیزی آماده کن من کمکت میکنم خودم به آیلین نزدیک میشم. نیلای و مصطفی بل پنبه و نورسما و احسان به دکتر رفتن اونجا میفهمن که بچه پسر همگی حسابی خوشحال میشن. فاتح تو شرکته که آیلین بهش زنگ میزنه که فاتح با عصبانیت میگه مگه نگفتم دیگه به من و زنم زنگ نزن؟ آیلین میگه خواستم ببینم زنت چیزی شنیده یا نه یه وقت رابطه تون خراب نشده باشه فاتح میگه نه نشنیده چیزی دیگه هم زنگ نزن! دوستش به آیلین میگه خمه چیز خراب شده؟ آیلین میگه تازه شروع شده و به دوستش مروه زنگ میزنه و میخواد واسش کاری کنه.
عامر پیش عبدالله خان رفته تو اتاقش و میگه آذرخش کار خودشو کرد و حلقه شو نشون میده عبدالله میگه اون نقره ست؟ عامر تایید میکنه که عبداله میگه انگاری ترس از دست دادنت غلبه کرده بهش نسبت به قوانینش سپس واسش خوشحال میشه و میگه که نورسما هم داره با امید ازدواج میکنه عامر خوشحال میشه. شب وقتی فاتح میره خونه پیش دوعا میره که او خودشو جمع و جور میکنه وقتی فاتح میخواد بغلش کنه دوعا دور میره و مریض بودنشو بهونه میکنه.
سر میز شام بحث ماشین پنبه میشه و پنبه از آیلین تعریف میکنه که فاتح با چشمانی که استرس ازش میباره بهش نگاه میکنه. تو خونه آذرخش سر میز سام امید میره اونجا و خبر ازدواجشو میده و همگی خوشحال میشن سپس از سولماز میخواد تا واسش مادری کنه او از خوشحالی گریه میکنه. لمان به عامر زنگ میزنه و از نگرانیش نسبت به کایهان میگه عامر با کلافگیش میگه یه پرسجو میکنم خبرشو میدم….
نظر شما