یادداشت اختصاصی از دکتر معصومه حسین زاده

ایران از ۱۴۰۰ تا ۱۴۱۰ با جمعیت، اشتغال، تحصیل، مسکن و نان چه می‌کند؟

تحصیل، مسکن و نان براساس پیش بینی های سازمان های جهانی کشورهای خاورمیانه به تدریج از ۱۰ سال آینده با کاهش جمعیت روبرو خواهند شد

ایران از ۱۴۰۰ تا ۱۴۱۰ با جمعیت، اشتغال، تحصیل، مسکن و نان چه می‌کند؟

براساس پیش بینی های سازمان های جهانی کشورهای خاورمیانه به تدریج از ۱۰ سال آینده تا ۵۰ سال آینده بتدریج با کاهش جمعیت روبرو خواهند شد و در بحث کشورهای پرتنش و نامنظم از تمامی جهات از اقتصادی جمعیتی و مسکن و دارو و غذا و سایر احتیاجات یک کشور ؛ ایران در ردیف ۷ کشوراول پر معضل درمنطقه است .

پیش‌بینی می‌شود جمعیت ایران تا۱۰ سال آینده روندی کاهشی نداشته باشد اما با آهنگی کند درحال رشد باشد و با پیش بینی های سال۱۳۹۵ که رشد ۲/۵ درصدی برای رشد جمعیت درنظر گرفته شده بود به ضرب آهنگ رشد ۱/۳٪ درحال افزایش جمعیت باشد. آمار بالای طلاق و مرگ و میر های ناشی از بیماری‌های واگیردار دار و بالارفتن سن ازدواج و عدم تمایل به فرزند آوری دربین جوانان و اختلال های روانی ناشی از معضلات اقتصادی در رفتار خانوار این کندی رشد را دامن می‌زند.

گفته می شود: ۵۰٪ جمعیت فعلی کشور را جوانان ۲۵ تا ۳۰ سال تشکیل می‌دهند که این جمعیت نیاز به روزانه ۲۵۰۰ تا ۲۷۰۰ شغل جدید می‌باشند و از طرفی کاهش روند پیری و افزایش قشر فعال و نیازمند به کار و افزایش زنان خود سرپرست و نیازمند به کار برای دست یابی به استقلال مالی و افزایش هزینه های زندگی این نیاز را روزانه بیشتر می‌کند که تمامی افراد خانواده به دنبال کسب کار و اشتغال باشند . این واقعیت درحالی وجود دارد که عملا ۱۴ میلیون نفر کار دائمی دارند و تنها ۹ تا ۹/۵ میلیون نفر استخدام رسمی هستند و بقیه یا بیکار و یا به صورت پیمانی و یا فصلی و یا کم کار هستند و این نمی‌تواند نشانه یک کشور فعال و پویا در جهت توسعه یافتگی باشد.

تا سال ۱۳۹۵ که آخرین سرشماری کشور بود به ازای هرشاغل ۴ نفر تحت تکفل وجود داشته که این احتمال در سرشماری سال ۱۴۰۰ وجود دارد که در ازای هر شاغل ۳ نفر تحت تکفل و در پيش بينی های سال ۱۴۱۰ در ازای هر شاغل دو نفر تحت تکفل باشند و این گمانه زنی نیز وجود دارد که به دلیل مشکلات اقتصادی و مهاجرت های بالا و طلاق وکاهش رشد جمعیت و کمبود منابع اشتغال در ازای هر شاغل رسمی یک نفر تحت تکفل وجود داشته باشد.

بعد از مبحث جمعیت و اشتغال که گزارش مطلوبی عایدمان نشد. به مبحث تحصیل در کشور ایران می پردازیم، تا پایان سال ۱۴۰۰ شمسی بیش از ۲۵ میلیون دانش آموز را در مقطع تحصیلات اجباری خواهیم داشت که با این آمار هر یک ساعت باید ۴ کلاس درس و در هر شبانه روز باید ۱۶ مدرسه جدید احداث شود تا این رقم دانش آموز بدون کلاس نماند. اما به مدد وجود کرونا آموزش از راه دور و به صورت مجازی می‌تواند جای کمبود کلاس درس را در مناطق دور افتاده و صعب العبور و یا در مناطق پرجمعیت را با آموزش مجازی جبران کرد. مشروط برآنکه که وسایل آموزش مجازی مهیا شود که سیستم آموزش و پرورش ایران در تامین این مهم باید بسیار تلاش کند . از استخدام معلم تا تهیه وسایل آموزش مجازی و کمک آموزشی و پیش بینی می‌شود تا سال ۱۴۱۰ جمعیت دانش آموزان اجباری به ۲۰ میلیون نفر درسال برسد که مسلما ارائه خدمات باید با کیفیت بالاتر و آسان تر و سریعتر و به روز رسانی شده تر باشد. و اینک بالغ بر دوسوم جمعیت دانش آموز در فضاهای بد یا بدون فضای تحصیل و یا درفضاهای استیجاری مشغول به تحصیل هستند.

در مبحث مسکن طبق آمارهای داخلی و مقایسه با آمارهای جهانی از جمعیت فعلی ۸۵ میلیونی نفری ایران حداقل ۱۸ میلیون واحد مسکونی تا به امروز نیاز است و این نیاز بر اساس تخمین هر خانوار ۴ نفر است که اگر تعداد خانوار کمتر شود و یا به خانوارهای تک نفره که در حال افزایش است برسیم تا سال ۱۴۱۰ به ۲۵ میلیون واحد مسکونی نیازمندیم و شاید هم بیشتر که در حال حاضر دولت های فعلی در معضل مسکن ارزان قیمت و مسکن مهر و مسکن های کوچک برای خانوارهای جدیدو یا کم جمعیت فرو رفته است و از طرفی گرانی زمین و افزایش نرخ تورم و تراکم مسکن درشهرهای کلان و به طبع آن مشکل گرانی مسکن و افزایش اجاره بها و تصاعدی شدن رهن منازل و اجاره ها و افزایش قیمت مصالح خود معضلی بر مشکلات دولت ها می باشد.

در مبحث نان و یا آرد و غلات و پیش نیاز آن که گندم می باشد باید گفت با جمعیت فعلی و نوع سبک زندگی مردم ایران و گرانی قیمت برنج ، مصرف نان درکشور درحال افزایش است و ازآنجایی که وزرات صمت هیچ آمار دقیقی تاکنون برای تولید خالص آرد و غلات درکشور اعلام نکرده و همگی آمارها دراین حوزه برحسب حدس وگمان است برای تامین نان این جمعیت ۸۵ میلیونی باید حداقل ۵ برابر تولید فعلی آرد تولید یا وارد کرد و برحسب ماه‌های قمری و مناسبت های قمری در بعضی از ماه‌های سال مصرف نان و برنج نیز افزایش میابد که تولید داخلی با این وضع آب و آبیاری و با این وضع کشت دیم و آبی هرگز قادر به پاسخگویی داخلی نخواهد بود و مدیریت های غلط در بخش آب و تولید گندم و خشکسالی های پی درپی و گرم شدن زمین و کاهش سفره های آب زیرزمینی و سد سازی های غلط و جنگ های سیاسی مرزی برسر آب این معضل را تا سال هدف که سال ۱۴۱۰ شمسی می باشد قطعا به چند برابر خواهد رساند.

علوفه و غذای دام نیز به تبع این معضلات رو به کاهش است و کشاورزی در بخش تامین غذای دامی تنها قادر به تامین غذای ۱۶ میلیون و در بهترین شرایط آب و هوایی قادر به تامین غذای ۲۰ میلیون دام می باشد که کفایت جمعیت فعلی دام کشور را نمی‌کند که موجب سیل عظیم نارضایتی دامداران می شود که شاهد این نارضایتی در سال های اخیر می‌باشیم و از طرفی سالانه ۴۰۰۰۰۰ هزار هکتار از اراضی حاصل خیز کشور یا براثر آتش سوزی و یا براثر گسترش شهر نشینی و تغییر نوع کاربری و یا کشف معادن و راهسازی نابود می‌شوند و پیش بینی می‌شود این رقم تا سال ۱۴۱۰ شمسی به ۱/۵ میلیون هکتار در سال برسد.

جان کلام اینکه :
ما هرگز در فرهنگ خود پیوند و رابطه ارگانیکی میان نظر و عمل نداشته ایم چیزی که فرهنگ اروپا و غرب شدیدا به آن معتقدند و عمل می‌کنند. شیوه زندگی دانشمندان و اندیشمندان ما با فاصله طبقاتی فکری و زیستی با زندگی کارگران وکشاورزی درعمل بسیار متفاوت بوده و هست وخواهدبودو هنوز ما به جامعه آماری احترام نمی‌گذاریم و آمارها را جدی نمی گیریم و مطالب ارائه شده از جامعه آماری را به دلیل نداشتن بنیان های قوی و دانش بنیان و نداشتن سازمان های تحقیقاتی معتبر و متصل به جهان یک مشت محفوظات و عدد می انگاریم و حتی مدیران و تصمیم سازان ارشد جامعه هرگز براساس آمار های ارائه شده تصمیمی اتخاذ نکردند.

ما بر اساس تجربه های شخصی و قضاوت های چشمی و عادت های خرده فرهنگی و فرهنگ های شفاهی تصمیم گرفتیم و می گیریم و این اشتباه درحالی ادامه دارد که واقعیت های زندگی در دل آمارهای ارائه شده است نه براساس هواشناسی پدرانه و حدس و گمان های بارشی و تولید براساس دعا برای باران و نذر برای رویش گندم پرمحصول درجامعه ای حتی اکثر پزشکان آن براساس مشاهدات چشمی نسخه می‌دهند و جامعه شناسان آن فقط دردها را بر می شمارند و از دادن راه حل منطقی ابا دارند. دیگر تجربه گرایی علمی‌ و آزمایش و وارسی علمی کمتر طرفدار دارد. درجامعه ای که علت را درخارج از پدیده جستجو می کنیم و عامل اصلی علل را در همان علت می‌جوییم بدون آنکه حرفی از معلول بزنیم. باید بدون پشتوانه مالی و اقتصادی و آب وهوایی و کشاورزی و صنعتی و علمی جمعیت را تشویق به افزایش و مرگ ومیرهای ناشی از کمبود دارو و خدمات پزشکی را غصب الهی و امتحان بنامیم.

کشوری که جز ششمین کشورهای قابل کشت درجهان بود و تنوع گیاهی و اقلیمی و تجربه کشت و زرع درآن به هزاران سال قدمت دارد و استعدادهای انسانی و خلاقیت های خاص نژاد ایرانی و توانایی های بالقوه تفکر و سلامت جسم و استحکام بدنی در آن زبانزد جهان بوده امروز اینگونه از بی مدیریتی و بد مدیریتی منابع غنی خود رنج ببرد. کشوری که حداقل تا ۲۰۰ سال آینده آهن و تا ۲۰۰ سال آینده مس و تا ۳۰۰ سال آینده زغال سنگ و تا ۱۰۰ سال آینده گاز و تا بیش از ۵۰ سال آینده نفت دارد چرا باید با داشتن این همه پتانسیل اندرخم یک کوچه ی پیشرفت باشد.

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار مرتبط سایر رسانه‌ها
    اخبار از پلیکان
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان