خلاصه داستان قسمت ۶۸ سریال ترکی وحشی yabani + پخش آنلاین
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۶۸ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید.
در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد خلاصه داستان قسمت ۶۸ سریال ترکی وحشی را مشاهده میکنید. همراه ما باشید. سریال ترکی وحشی، یکی از جدیدترین مجموعههای تلویزیونی سینمای ترکیهاست که اخیرا شروع به پخش کرده است. این سریال ترکی از یک فیلمنامه درام بهره میبرد. فیلمنامهای که حاصل قلم هیلال یلدیز (Hilal Yildiz)، سراپ گازل (Serap Gazel)، نازلی سونلو (Nazli Sunlu) و چیسم کاتیلماز (Çisem Katilmaz) به همراهی ملک سون (Melek Seven) است.
بازیگران این سریال عبارتنداز؛ هالیت اوزگور ساری (Halit Özgür Sarı) در نقش یامان سویسالان (Yaman Soysalan)، سیما بارلاس (Simay Barlas) در نقش رویا (Rüya)، دولونای سویسرت (Dolunay Soysert) در نقش نسلیهان سویسالان (Neslihan Soysalan)، عثمان آلکاش (Osman Alkaş) در نقش اِشرف علی سویسالان (Eşref Ali Soysalan)، یوردائر اوکور (Yurdaer Okur) در نقش سرخان سویسالان (Serhan Soysalan)، برتان اصلانی (Bertan Asllani) در نقش آلاز سویسالان (Alaz Soysalan)، سرای اوزکان (Seray Özkan) در نقش کاگلا سویسالان (Çağla Soysalan)، آلینا آل (Aleyna Al) در نقش ایس سویسالان (Ece Soysalan)، روژبین اردن (Rojbin Erden) بازیگر نقش عاصی در سریال وحشی (Asi)، سزر آریچای (Sezer Arıçay) در نقش جسور (Cesur)، رامز ملاموسا (Ramiz Mullamusa) در نقش عمت (Umut)، شبنم حسنیصوفی (Şebnem Hassanisoughi) در نقش شبنم سوالپ (Şebnem Sualp)، سلیم جان یالچین (Selim Can Yalçın) در نقش ایلکر سوالپ (İlker Sualp)، بارتو دیلمن (Bartu Dilmen) در نقش روزگار (Rüzgar)، تایانچ آییدین (Tayanç Ayaydın) در نقش گون آیدین (Güven Aydın)، آشکین شینول (Aşkın Şenol) در نقش سلیم (Salim)، ایشیگل اونسال (Ayşegül Ünsal) در نقش فریده (Feride)، گورآی گورکم (Güray Görkem) از بازیگران سریال وحشی در نقش عثمان (Osman)، بیرگول اولوسوی (gül Ulusoy) در نقش یارداگل (Yurdagül).
برای پخش آنلاین این سریال اینجا کلیک کنید.
خلاصه داستان قسمت ۶۸ سریال ترکی وحشی
تو خونه شبنم رویا را سرزنش میکنه و میگه چرا به کاری که بهت مربوط نیست دخالت میکنی رویا میگه من نمیتونم ببینم و هیچ کاری نکنم! اون سرهان باید به سزای اعمالش برسه. یامان راننده را پیدا کرده بزار به حرفش بیاره میندازتش تو زندان شبنم حسابی جا میخوره و میترسه. یامان به همراه جسور به طرف اداره پلیس در حال حرکتن جسور بهش میگه میخوای چیکار کنی؟ میخوای خودت بری به پلیس بگی طرفو پیدا کردی دزدیدی شکنجش کردی کتکش زدی حالا به حرف اومده؟ یامان میگه مجبورم چاره دیگهای ندارم باید همین کارو کنم.
سرهان پیش رئیس پلیس رفته و بهش میگه راستیتش فکر کردم دیدم واقعاً گناه دارن که تو بازداشت باشند میدونین که ما توی بیمارستان به بچههای خیابانی هم کمک میکردیم میخوام شکایتمو پس بگیرم و آزاد بشن او بهش میگه یعنی چی؟ این کار شوخی بردار نیست که یه بار میاین شکایت میکنین وقتی میگیریمشون میگین شکایت ندارین! اما در آخر آنها را آزاد میکنند که سرهان با جمیل از اونجا میره جمیل بهش میگه سر و صورت منو نگاه کن! من اینجا امنیت جانی ندارم سرهان میگه واست بلیط میگیرم از اینجا بری او میگه با کدوم پول؟ سرهان میگه ۵۰۰ هزار تا میزنم ولی دلم میخواد یه میلیون بدم و میخواد بره که جمیل بهش میگه ۱۰ میلیون میخوام او جا میخوره و میگه چی؟ انقدر میارزی؟ او حرفشو تکرار میکنه و میگه اگه دادی که دادی ندادی همه حقیقتو میرم میگم و از اونجا میره. سرهان تو مسیر به بیمارستان زنگ میزنه و ازش میخواد تا یه مبلغ پولیو جابجا کنند اما آنها بهش میگن که حسابتون بلوکه شده به دستور اشرف سویسالان سرهان بهم میریزه.
یامان رفته پیش پلیس و ماجرارو بهشون میگه اون میگه چقدر جالب خودت اومدی به همه این کارا داری اعتراف میکنی! الان خوبه بندازمت تو بازداشتگاه به خاطر این کارها؟ یامان میگه مهم این بود که اعتراف کنه و اعتراف کرده! پلیس بهش میگه اینکه کی اعترافو گرفته مهمه اون گرفتن اعتراف وظیفه منه هر کسی به غیر از من اون اعترافو بگیره برای قانون ممنوعه و جرم داره آنها از اتاق بیرون میان که هومن به اونجا میاد و با دیدن یامان فکر میکنه باز مسئلهای پیش اومده اما بهش میگه که چیزی نیست بچهها رو گرفته بودن و آزاد کردن اومده بودم اینجا واسه اون موضوع. هومن به پلیس برگه آزمایشو میده و میگه برای اثبات آزمایش گرفتم که ببینین سرهان اونو میخوابونده پلیس بهش میگه این کاری که کردین جرمه! هومن برگه را پاره میکنه و میذاره تو دست پلیس و میگه پس دیگه کاری نکردم و سنگینی این بار باشه رو دوش خودتون و با یامان از اونجا میره.
سرهان به خونه رفته که آلاز با دیدنش باهاش دعوا میکنه و قرصارو بهش نشون میده و اونو بازخواست میکنه به خاطر کاری که کرده در آخر او را از خونه بیرون میکنه و میگه گمشو از خونه برو بیرون نمیخوام دیگه اینجا باشی! و سرهان از خونه بیرون میره. شبنم اونو میبینه و سراغش میره و میگه راننده را یامان پیدا کرده امکان داره هر لحظه دهن باز کنه سرهان میگه میدونم به تو کی گفته؟ شبنم میگه رویا سرهان بهش میگه همه این بلاها زیر سر توئه او یادش میاد که "اشرف خان وقتی از هتل میره، میخواد برگرده پیش سرهان که حرفهای سرهان با شبنم را تو اتاق میشنوه و متوجه میشه اونا با هم رابطه داشتن سپس شب به خونه شبنم میره و باهاش دعوا میکنه و میگه رسوات میکنم و به همه میگم که چه جونوری هستی شبنم برای اینکه جلوشو بگیره به طرفش شلیک میکنه.
" سرهان به شبنم میگه راننده الان ۱۰ میلیون میخواد شبنم میگه خوبه بهش بده گورشو گم کنه بره اما سرهان بهش میگه قبل از مرگش حسابمو بلوکه کرده شبنم میگه باشه من این کارو انجام میدم و به بیمارستان زنگ میزنه اما بهش میگن که شما اخراج شدین سرهان بهش میگه که حدسشو میزدم و جفتشون تو فکر میرن. هومن یامان و جسور را به خانه میرسونه و تو مسیر ازش میپرسه که تو اداره پلیس چیکار داشته او بهش ماجرا رو میگه و در آخر بهش میگه فهمیدیم سرهان یه همدست داشته اما هنوز نفهمیدیم کیه اما به زودی میفهمیم هومن میگه اون که معلومه مگه میشه نفهمین! اما ازتون میخوام هر چیزی که فهمیدین به پلیس بگین و خودتون درگیر این قضیه نشین که خطرناکه.
سپس به یامان میگه که پیش مادرش باشه و بهش رسیدگی کنه اون الان بهش احتیاج داره او قبول میکنه و پیاده میشه. نسلیهان به هوش اومده و میخواد از جاش بلند بشه و بره که آسی جلوشو میگیره و ازش میخواد همون جا بمونه و استراحت کنه و قضیه رو بهش میگه نسلیهان شوکه میشه و میگه از کدوم دارو بهم میداده؟ آسی قوطی خالی دارو را بهش نشون میده که نسلیهان به هم میریزه و گریه میکنه و میخواد بره سراغ سرهان که یامان و جسور از راه میرسند و جلوشو میگیرند یامان بغلش میکنه نسلیهان به یامان میگه من این حالمو خوب میشناسم وقتی تو رو هم دزدیده بودن همین حالو داشتم یعنی اون همه مدت هم سرهان باعث شده بود اون حالو داشته باشم و گریه میکنه. آسی به هم میریزه و از خونه میزنه بیرون تا هوایی عوض کنه اونجا آلاز را میبینه که میخواد به داخل خانه بره. آسی جلوشو میخواد بگیره آنها کمی با هم بحث میکنند و در آخر آسی بهش میگه من فهمیدم نه برادر خوبی میتونی باشی نه حتی عشق خوبی ولی حداقل پسر خوبی باش برای مادرت او به داخل میره. و مادرش را در آغوش میگیره و میخواد اونو از اونجا ببره که یامان نمیذاره.
آلاز عصبی میشه و داد میزنه و میگه بابامو از خونه بیرون کردم خیالت راحت شد؟ دیگه حق نداره به مامانم نزدیک بشه! اونا از اونجا پیرن و یامان ازش میخواد که مراقب مادرش باشه آلاز بهش میگه هستم و از اونجا میرم. جمیل سر راه سرهان سبز میشه و بهش یادآوری میکنه که پولو کی میده؟ سرهان میگه پول کمی نیست که به زودی بتونم جور کنم باید کمی صبر کنی سپس ساعتشو بهش میده و میگه این گرونه برو بفروشش تا بقیهشو بهت بدم دیگه هم تا بهت زنگ نزنم جلو راهم سبز نشو! ماجرا سرهان همه جا پر شده و مراسم تشییع جنازه اشرف علی سویسالان فرا رسیده اما نسلیهان به سرهان اجازه نمیده که تو مراسم شرکت کنه و مراسم را از پشت تلویزیون نگاه میکنه. تمام خبرنگارها جلوی در خانه سویسالان ها وایسادن و منتظر اومدن اونا هستند.....
نظر شما