دانلود قسمت بیست و چهارم برنامه زندگی پس از زندگی پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳ / مهمان برنامه هادی عباسی
با توجه به پخش قسمت بیست و چهام برنامه زندگی پس از زندگی در اینجا دانلود قسمت بیست و چهارم برنامه زندگی پس از زندگی پنجشنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳ را آورده ایم که می بینید.
با توجه به پخش قسمت بیست و چهارم زندگی پس از زندگی دانلود قسمت ۲۴ فصل ۵ زندگی پس از زندگی امروز پنج شنبه ۱۶ فروردین ۱۴۰۳ با اجرای عباس موزون از شبکه چهارم را برای شما آورده ایم، با ما همراه باشید.
زمان پخش و تکرار برنامه زندگی پس از زندگی
پخش فصل پنجم این برنامه از 21 اسفند 1402 آغاز شده است. این فصل 31 قسمت بوده و هرروز ساعت 17:00 پخش می شود. ساعات تکرار این برنامه 1 بامداد و 12:30 بعد از ظهر است.
دانلود قسمت ۲۴ فصل ۵ زندگی پس از زندگی
این قسمت : طعم زندگی
تجربه گر: هادی عباسی
از لینک زیر می توانید از تلوبیون به صورت آنلاین مشاهده نمایید:
https://telewebion.com/episode/0xc5d55e8
قسمت ۲۴ فصل ۵ زندگی پس از زندگی
هادی عباسی 39 سال سن دارم مدرک تحصیلی ام کارشناسی مهندسی مکانیک ساخت تولید، شاغل در موسسه صنعتی اسفراین هستم، در قسمت روابط عمومی مجتمع مشغول به کارم و به تازگی هم مسئول ارتباط صنعت با دانشگاه منسوب شدم.
پدرم اهل اسفراین کرمانج روستای توی و مادرم از اهالی جاجرم در همسایگی اسفراین هستند متاهلم و یک پسری دارم به اسم آقا آوش، 4 سال و نه ماهشه آقا آوش من. آوش یعنی پاک و زلال. من صبح که از خواب بیدار می شم بعد از اینکه یه خورده نرمش و ورزشی می کنم ساعت 7 و نیم میرم محل کارم و تا ساعت 4 و نیم 5 در محل کارم حضور دارم و به کارم مشغولم بعدش اولین جایی که میرم نونواییه و کارهای روزمره و نیاز هار خونه ام رو برآورده می کنم و وقتی به خونه میرسم یه ده دقیقه یک ربعی استراحت می کنم و چایی می خورم و بعد با پسرم بازی می کنم.
خب جناب آقای هادی عباسی عزیز خوش آمدید، بفرمایید که چه اتفاقی افتاد؟
روز یکشنبه 22 آبان 1401 من یه ماموریت کاری برام پیش اومد و از اسفراین به تهران اعزام شدم. هر وقت که ماموریتی برای کارمندان پیش میومد با ماشین شخصی و یا ماشین شرکت نمیرفت و با قطار باید میرفت و از اونجاییکه نزدیکترین ایستگاه به اسفراین ایستگاه نقاب است ما با ماشین کارخونه تا ایستگاه قطار اومدیم یه تصادفی تا 3، 4 کیلومتری ایستگاه نقاب بین دانشگاه پیام نور و بیمارستان موسی بن جعفر ماشین ما رفت تو سبقت ، ساعت یک ربع به 9 شب بود که با کامیون حمل چغندر چراغ خاموش برخورد کردیم، ماشین ما سمند بود و 4 نفر داخل ماشین بودیم . من تازه اومده بودم جلو همکارم رفت عقب اون بنده خدا فوت کرد، ما دور میدون نقاب جامون رو عوض کردیم، تو صحنه تصادف من برگشتم دیدم یه میله رفته تو شاهرگ گردن اون بنده خدا و خون همینطور فواره میزد که من همونجا از حال رفتم...
نظر شما