خلاصه داستان قسمت ۲ سریال قهوه ترک

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد برای دوستداران و دنبال کنندگان سریال ایرانی خلاصه داستان قسمت 2 سریال قهوه ترک را قرار داده ایم

خلاصه داستان قسمت 2 سریال قهوه ترک

در این مطلب از پایگاه خبری صفحه اقتصاد برای دوستداران و دنبال کنندگان سریال ایرانی خلاصه داستان قسمت 2 سریال قهوه ترک را قرار داده ایم. این سریال به تهیه‌کنندگی محمد شایسته ساخته شده و محمد رضایی‌راد براساس طرحی مشترک از خودش و نغمه ثمینی، فیلمنامه آن را به نگارش درآورده است. اسامی بازیگران این سریال عبارتنداز؛ حامد بهداد، امیر جعفری، مجتبی پیرزاده، سارا رسول زاده، پیام احمدی نیا و بهاره کیان افشار بازیگران مطرح این سریال می‌باشند.

خلاصه قسمت 2 سریال قهوه ترک

ترانه وقتی به کافه هتل میره بعد از چند دقیقه پرسنل واسش یه باکس گل میارن با یه حلقه و سوزپرایزش میکنن سپس تشویقش میکنن او حسابی خوشحال میشه و نامه ای که اونجاست را میخونه پرهام بهش گفته که شب به اونجا میاد و میخواد وقتی میاد اون حلقه دستش باشه او خوشحال میشه و از خودش با حلقه عکس میگیره و تو فضای مجازی میزاره. اونجا با زنی به اسم شیوا آشنا میشه و ازش عکس میگیره.

ترانه به اتاقش برمیگرده و به روزهایی که میخواسته کارهای رفتنسو بکنه و طنین سعی میکرده جلوی راهشو بگیره می افته. طنین عکس ترانه را تو فضای مجازی میبینه و بهم میریزه و گریه اش میگیره‌ پدرش پیشش میره و میپرسه چیشده؟ بازم واسه ترانه؟ اون برمیگرده جاییو نداره که! طنین میگه اون دیگه رفته و برنمیگرده و عکسو بهش نشون میده.

ترانه از هتل میخواد بیرون بره و استانبول گردی کنه که یه توریست متوجه ایرانی بودنش میشه و بهش کارتشو میده که اگه خواست بره ایران بهش کمک کنه بارشو ببره ایران در ازاش پول بگیره ترانه میگه من دیگه برنمیگردم ولی کارتشو میگیره و میره. او از راننده تاکسی که اسمش کماله میخواد ببرتش بگردونه انها به طرف میدان تقسیم میرن.

ترانه اونجا با یکسری شورشگر روبرو میشه که بعد از چند دقیقه پلیس ها میریزن و اونارو میگیرن میبرن یه مامور جلوی ترانه را میگیره که او بهش میگه توریستم و کمال با دیدنش پیشش میره و کمکش میکنه و از اونجا میرن. ترانه ازش میپرسه که اون دخترهارو که دستبند زدن کجا میبرن؟ کمال میگه اونارو ول کن میبرمت یه جای دیگه که خلوته. انها از جلوی اداره مهاجرت رد میشه که ترانه ازش میخواد اونجا وایسه و بره بعدا خودش برمیگرده.

ترانه جلوی در بین ادما دنبال اون دختر بچه ای میگرده که باهاش اومده بود ترکیه ولی پیداش نمیکنه اما اون مردی که بین راه بهشون اضافه شده بود را میبینه و بعد از کمی حرف زدن باهم دیگه از اونجا میره. تو ایران پدر ترانه تمام وسایل اونو از تو اتاقش داره جمع میکنه که طنین ازش میپرسه داری چیکار میکنی؟ پدرش میگه نمیتونم وسایلشو بدون خودش تحمل کنم! طنین میگه پس من چی؟

من میخوام اینا همینجا باشه و پدرشو اروم میکنه و میگه من هستم من و ترانه یکیم! تا وقتی که من هستم اونم هست! ترانه کمی ترسیده و برای پرهام پیام صوتی میفرسته که تو مطمئنی واسم میتونی اقامت جور کنی دیگه من نمیخوام مثل پناهنده های اینجا بشم! سپس به طرف هتل راهی میشه.

قسمت 2 سریال قهوه ترک

قسمت 2 سریال قهوه ترک

در زمان گذشته پدر ترانه خبری درباره پناهجوهایی که تو دریا عرق شدن میبینه ترانه کلافه میشه و بهش میگه اینا چیه که داری میبینی؟ میشه بزنی یه کانال دیگه؟ پدرش میگه نه میخوام اخر و عاقبتتو ببینی چی میشه! ترانه میگه کی گفته آخر و عاقبت من اینجوری میشه؟ انها دوباره باهم بحث میکنن و پدرش میگه من نمیزارم بری ترانه میگه حالا میبینی!

شب ترانه به پرهام زنگ میزنه و او بهش میگه که کمی حال نداره ترانه ازش میخواد تا یه تقویتی تو فرودگاه بزنه. ترانه حاضر میشه و میره به سمت فرودگاه تا از پرهام استقبال کنه . او هرچی منتظر میمونه از پرهام خبری نمیشه وقتی اومدن خلبان و پرسنل هواپیما را میبینه جا میخوره و به گیت پرواز میره و ازشون میپرسه که پرواز بعدی کیه؟ اون خانم بهش میگه ۵ ساعت دیگه. ترانه استرس میگیره و مدام به پرهام زنگ میزنه که گوشیش خاموشه.

او ساعت ها اونجا میمونه و پشت سر هم به پرهام زنگ میزنه اما خبری نمیشه. ترانه از استرس کیفشو تو کافه فرودگاه جا میزاره و میره تا مسافرهارو ببینه که چندتا پلیس به فرودگاه میان و دنبال چند نفر میگردن. در اخر سراغ ترانه میان و او را با خودشون میبرن ترانه شوکه شده و نمیدونه چه اتفاقی افتاده. او تو کلانتری به پلیس میگه من توریستم فقط کیفمو جا گذاشتم همین! کاری نکردم! پلیس ازش میپرسه پاسپورتتون کجاست؟ او میگه تو هتل، پلیس میپرسه کدوم هتل؟ ترانه کارت هتل را بهشون نشون میده و با مامورها به اونجا میرن. سپس به بازداشتگاه فرستاده میشه‌ اونجا زن های دیگه باهاش ترکی حرف میزنن که او میگه من نمی فهمم چی میگین!

زبونتونو بلد نیستم! انها به زبان انگلیسی باهم کمی حرف میزنن سپس یکیشون از مامور میپرسه برای چی گرفتنش او بهشون میگه که مضنون به بمب گذاری تو فرودگاهه اونا جا میخورن و ازش میپرین بمب؟ با چه گروهی همکاری میکنی؟ و اسامی گروه هارو بهش میگن ترانه میگه نه من فقط توریستم! بعد از چند ساعت از بازداشتگاه بیرون میبرنش و یه نفر که فارسیه باهاش حرف میزنه ترانه خوشحال میشه و میگه نمیدونم واسه چی اومدم اینجا؟ ! او میگه به چند نفر مضنون بودن واسه بمب گذاری که چون زمان زیادی تو فرودگاه بودین بهتون شک کردن فقط به سوال هاشون با ارامش جواب بدین اونم راستشو بگین ترانه قبول میکنه.

ترانه جلوی پلیس به اون مرد میگه من منتطر نامزدم پرهام بودم اون بیماری ام اس داره بعضی وقتا حالش بد میشه من استرس اونو داشتم چون قبل از پروازش باهم حرف زدیم حالش خوب نبود از استرس کیفمو جا گذاشتم اون کیفمو بگردین میبینین که چیزی توش نیست اصلا گوشیمو ببینین که چقدر به پرهام زنگ زدم! آنها پاسپورتشو میخوان ببینن که پلیس میگه مهر ورود نداره اون مرد جا میخوره و میگه مهر ورود نداره که تو قاچاقی اومدی؟ تو بد دردسری افتادی ترانه میگه چرا؟ اون مرد میگه ورود غیر فانونی به کشور!….

بیشتر بخوانید:

خلاصه داستان قسمت اول تا آخر سریال قهوه ترک

آیا این خبر مفید بود؟

نتیجه بر اساس رای موافق و رای مخالف

ما را در شبکه های اجتماعی دنبال کنید :

نظر شما

اخبار مرتبط سایر رسانه‌ها
    اخبار از پلیکان
    اخبار روز سایر رسانه ها
      اخبار از پلیکان